چهل سال سن دارم ودارای مدرک لیسانس وحدودا 10 سال ازدواج کرده ام ودارای دوبچه 7ساله و1/5می باشم خانم بنده پرستار وبیش از یکسال است در یکی از بیمارستانهای شهرمان مشغول به کار شده نزدیک به سه ماه است که بدون دلیل خواصی مصرر در طلاق شده است واظهار می دارد که از زندگی با تو خسته شده ام ومن طلاق بده خانم من مشکل کم کاری تیرویید دارد و در عرض سه ماه بوسیله کپسولهای لاغری که از ماهواره تبلیغ می شد اسلیمیک کوییک بیش از 25 کیلو از وزن بدنش را از دست داد 85 کیلو شده 60 کیلو که بقول خودش اعتناد به نفسش بالا رفته من در تمام مدت کارش که بیشتر شیفت شبکاری می گرفت بچه یک ماهه را می گرفتم والان حتی بچه ها را نمی خواهد ولی من حاضر به جدایی نیستم از زندگی راضیم هم خانمم را عاشقانه دوست دارم وهم بچه هایم را خانم من 30 ساله خیلی پرخاشگر وخودرای شده می گویی تو من را طلاق بده میخواهم زندگی پس از طلاق را تجربه کنم وخودم بعدا بهت رجوع می کنم ولی من بخاطر خودش چهار چوب زندگی حاضر به متارکه نیستم اون هم از خونه رفته ودیگر نمی دانم با اون چه رفتاری کنم از تهدید تا جدیدا خواهش والتماس به اون نتونستم کاری از پیش ببرم حاضر نیست دکتر روان شناس برویم به کارش اهمیت می دهد می گویی ترا در قلبم کشته ام وتا ابد باتو زندگی نمی کنم در صورت امکان راهنماییم کنید.



جدیدترین سوالات




من پسری 29 ساله که حدود 9 ماهه ازدواج کردم و حدود یک سال هم عقد بودیم. من و همسرم نسبت فامیلی داریم و مادر ایشون دخترخاله من میشن.خانواده همسرم مذهبی هستن و در ابتدا که در دوران آشنایی بودیم و بعد 3 یا 4 بار صحبت پدر ایشون اجازه نمیدادن ما زیاد صحبت کنیم و میگفتن صحبت نباید طولانی بشه چون از نظر اسلام صحیح نیست.من با همسرم سر بعضی مسائل مثل میزان مهریه و محل سکونت اختلاف داشتیم اما به اصرار خانوادم قبول کردم.بعد عقد چندین بار با همسرم در مورد بعضی رفتارای همسرم دعوامون میشد و همسرم بعد چند روز لجبازی قبول می کرداشتباه کرده و میگفت میدونستم حق با تو هست اما میخواستم لجبازی کنم تا شاید کوتاه بیای و قول میداد تکرار نکنه اما بعد یه مدت کوتاه دوباره همون رفتارهارو تکرار می کرد. خانواده همسرم در مورد انجام مراسمات یه مقدار به من سخت گرفتن و با اینکه اوضاع مالیشون خوب بود در مورد کارهایی که بر عهده خودشون بود خیلی کوناهی کردن . همسرم اصلا از من حمایت نمی کرد . بعد عروسی هم هر بار که با هم بحثمون می شد همسرم به دعوا و لجبازی میکشوند و اینقدر لجبازی و دعوا رو ادامه می داد که به دعوای فیزیکی کشیده میشد بعد ادامه نمیداد. مثلا در هر بار دعوا این لجبازی و دعوا تا 3 ساعت هم می کشید و من خیلی خسته و رنجور می شدم .چند بار قول داد که این رفتارشو تکرار نکنه اما نتونست به قولش عمل کنه . با مادر ایشون صحبت کردم و ایشون با همسرم صحبت کردن اما چیزی عوض نشد.همسرم یه مقدار خودبرتربین هست یعنی خودش و خانوادشو از همه بالاتر میدونه چون از نظر مالی یکم وضع بهتری دارن در حالی که از نظر من مادیات اهمیت زیادی نداره . من یکم آدم احساستی و در عین حال منطقی هستم یعنی برای من عشق و صداقت مهمتر از مسائل مادی هست. تا الان نتونستم با ایشون چند دقیقه منطقی صحبت کنم و به نتیجه برسیم چون ایشون خیلی آدم منطقی نیست . پیش مشاور رفتیم و اونجا هم قول داد که دعوا و لجبازی شدید نداشته باشه اما باز هم .... در مورد مشکلاتی که من داشتم ایشون هیچ وقت منو درک نکرد و کمکم نکرد . از نظر مادی که توقعاتشون مقداری بالا بود ولی وقتی نوبت خودشون میشد کمترین حد رو اختیار می کردن و از نظر عاطفی و احساسی هم من هیچ وقت نتونستم رو ایشون حساب کنم که مثلا بخوام باهاشون دردو دل کنم یا در مورد بعضی مشکلاتم با من همدردی کنن . متاسفانه با دوران عقد حدود دو ساله دارم ادامه میدم . در حال حاضر از ازدواجم پشیمان هستم و به ایشون علاقه ای ندارم . چند بار جدایی رو مطرح کردم اما ایشون قبول نمیکنه . الان نمیدونم چکار کنم.اصلا از زندگیم لذت نمیبرم و به شدت فکرم مشغوله و کمی افسرده شدم و از زندگیم دارم نا امید میشم. لطفا راهنماییم کنید

چهل سال سن دارم ودارای مدرک لیسانس وحدودا 10 سال ازدواج کرده ام ودارای دوبچه 7ساله و1/5می باشم خانم بنده پرستار وبیش از یکسال است در یکی از بیمارستانهای شهرمان مشغول به کار شده نزدیک به سه ماه است که بدون دلیل خواصی مصرر در طلاق شده است واظهار می دارد که از زندگی با تو خسته شده ام ومن طلاق بده خانم من مشکل کم کاری تیرویید دارد و در عرض سه ماه بوسیله کپسولهای لاغری که از ماهواره تبلیغ می شد اسلیمیک کوییک بیش از 25 کیلو از وزن بدنش را از دست داد 85 کیلو شده 60 کیلو که بقول خودش اعتناد به نفسش بالا رفته من در تمام مدت کارش که بیشتر شیفت شبکاری می گرفت بچه یک ماهه را می گرفتم والان حتی بچه ها را نمی خواهد ولی من حاضر به جدایی نیستم از زندگی راضیم هم خانمم را عاشقانه دوست دارم وهم بچه هایم را خانم من 30 ساله خیلی پرخاشگر وخودرای شده می گویی تو من را طلاق بده میخواهم زندگی پس از طلاق را تجربه کنم وخودم بعدا بهت رجوع می کنم ولی من بخاطر خودش چهار چوب زندگی حاضر به متارکه نیستم اون هم از خونه رفته ودیگر نمی دانم با اون چه رفتاری کنم از تهدید تا جدیدا خواهش والتماس به اون نتونستم کاری از پیش ببرم حاضر نیست دکتر روان شناس برویم به کارش اهمیت می دهد می گویی ترا در قلبم کشته ام وتا ابد باتو زندگی نمی کنم در صورت امکان راهنماییم کنید.

سوال های تصادفی



سلام خسته نباشید.....من 17 سالمه کلاس سوم دبیرستان رشته ی ریاضی من یه دانش آموز متوسط رو بالام یعنی اگه کم کاری نکنم میتونم خیلی خوب درس بخونم و نمره های خوبی بگیریم و این کارو هم میکنم ولی یه مشکلی که دارم اینه که بی دقتم یعنی حتی اگه یه درسو خوب بخونم سر جلسه ی امتحان نمیدونم چی میشه بی دقتی میکنم اما امسال بی دقتی هام خیلی شدید تر شده همه چیزو میخونم ولی اونجا میبینی 2 رو 3 دیدم نه اینکه چشام ضعیف باشه ها نه از اون آدمایی هم نیستم که زیاد استرس داشته باشم و همه چی یادم بره اینا نیس مثلا تو امتحان هندسه واسه پیدا کردن x جواب پنجاه منهای شش رو به جای اینکه بنویسم 44 نوشتم 54 با اینکه تمام راه حل هام درست بود کلا 3 نمرم رفت یا مثلا 3.999 رو به جای اینکه بگم تقریبا 4 میشه نوشتم تقریبا 3 خب همه ی اینا رو بلدم ولی نمیدونم چی میشه اینجوری مینویسم تازه اون روز به مامانم میگم حالا خوبه که تو زبان فارسی و از این درسا عدد نیس که بی دقتی کنم و غلط بنویسم ولی اونروز تو امتحان زبان فارسی تو تعریف یه چیزی مفهوم جمله رو میدونستم چیه ولی نمیدونم چرا به جای باید نباید نوشنم به جای میتواند باشد نمیتواند نوشتم یه نمرم هم از اون جا رفت میدونین من واسه خاطر نمره درس نمیخونم ولی امسال که نهایی هستیم و تاثیر نهایی تو کنکور بیشتر از 25 درصده اگه من بازم از این بی دقتی ها بکنم که دیگه واویلاااا میبینی به خاطر چن تا عدد آیندم نابود میشه به نظرتون دارم خل میشم یا عقلمو از دست میدم؟؟؟؟
موقع تمرین حل کردن تو کلاس دوستم برمیگرده میگه چجور نوشتی میبینم راه حلم کلا درسته هااا ولی عدد رو ی چیز دیگه نوشتم
اوه اوه اونروز تو شیمی به جای 90 درصد نوشته بودم 83 درصد آخه 90 درصد کجا 83 درصد کجاااا دیدم درصد دو سه سوال قبل که حل کرده بودیمو گذاشتم!!!!!!!
لطفا بگین مشکل من چیه؟؟؟ نه از اون آدمام که عاشق بشم و فکرم جای دیگه باشه نه از اونایی که همش اس ام اس بازیو اینا میکنه در حال حاضر دغدغه ی من فقط درسه دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم حل یه تست یه ربع وقت میبره فقط به خاطر همون مشکل !!!!!!!

خیلی میترسم لطفا یه راه حل پیشنهاد کنین که عملی باشه من بتونم مشکلمو رفع کنم........با تشکر


جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

طلاق

سلام من خواهرم حدود 3 ساله که نامزده .پسره خیلی یک دنده است و حرف هیشکی رو قبول نداره و مدام بر سر این موضوع جر و بحث میکنن . الان پسره و خونوادش یهو و بدون هیچ زمینه اومدن که باید اینا طلاق بگیرن از اونجایی که پسره حقوق خونده میگی ما کاری نداریم خودتون تصمیم بگیرین و اقدام کنین .حالا بعد از 2 ماه انگار از حرفاش میشه اینو فهمید که پشیمونه ولی نمیخواد باز پا پیش بزاره و میگه یا تصمیم بگیرین طلاق بگیرین یا اینکه از فک و فامیل شما یکی دو خونواده رو رودر رو کنه تا آشتی کنن . چون دو خونواده بهم خوردن دیگه نمیشه از اول شروع کرد .لطفا راهنمایی کنین که طلاق توافقی بگیریم یا چی؟



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

1


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

1 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



26
26
377

khelvat-neshin

سلام
خیلی سخته ولی بهتره طلاق توافقی بگیرین
چون میدونم این وضع به هیچ وجه درست شدنی نیس
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


17500 امتیاز هدیه بهترین جواب




















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.