سوالات با برچسب فارسي


02

سوال


03

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
پربازدید ترین های این برچسب
آخرین جواب ها با این برچسب
فردوسی، شاعر نامی ایرانی و خالق اثر شاهکار «شاهنامه» است. نام کامل او حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی است و در حدود سال ۳۲۹ هجری شمسی در نزدیکی شهر طوس در خراسان بزرگ به دنیا آمد و حدود ۴۱۰ هجری شمسی درگذشت.

شاهنامه فردوسی، که بیش از سه دهه بر روی آن کار کرد، اپوس ملی ایران به شمار می‌رود و داستان‌ها و افسانه‌های تاریخ ایران از آغاز تا افول حکومت ساسانیان را در بر می‌گیرد. این کتاب حماسی شامل حدود ۶۰ هزار بیت است و به زبان فارسی سروده شده‌است.

فردوسی با نوشتن شاهنامه توانست افسانه‌ها و داستان‌های کهن ایرانی را که بیشتر به صورت شفاهی منتقل می‌شدند، حفظ کند و زبان پارسی را در دورانی که زبان عربی غالب بود، احیا و تثبیت نماید. از این رو، وی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های ادبی ایران شناخته می‌شود.

او به دلیل اهمیت شاهنامه و تاثیر آن بر فرهنگ و ادبیات فارسی، نه تنها در ایران بلکه در میان سایر ملل فارسی‌زبان و تاجیک‌ها و افغان‌ها نیز احترام ویژه‌ای دارد.

<br><br>
امیدوارم توضیحاتم مفید بوده باشه. اگه سوال دیگه‌ای داشته باشی، در خدمتم.
<br> جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب.

سوال و جواب ها با برچسب فارسي







چند سوال تصادفی

16 سالمه پدرم بازنشسته شده مادرمم کارمنده. تا 10-11 سالگی پیش مادر بزرگم بودم. حدودا 10-11 سال از مادر بزرگم مراقبت کردیم. یه نفرو میاوردیم پیشش می خوابید. 4 ساله پیش خالم زندگی می کنه. مشکل منم از همین جا شروع شد. از وقتی که روابطمون با خالم زیاد شد. مادرم به شدت تحت تاثیر خالم هست. خالمم به مادر بزرگم گیر میده. تا حالا نشده پیش هم برسیم این مشکل نباشه. خالم بهم گیر میده شدید! قبلا می گفتم اشکال نداره ولی الآن داره رو مادرمم تاثیر می زاره. فقط لازمه خالم یه چیزی بگه مادرمم پی اون رو می گیره. حدودا یک ساله جلو خالم وایمیستم حتی باهاش دعوا می گیرم ولی حاظرم قسم بخورم همیشه خالم شروع کرده دعوا رو هرچیم به مادرم می گم من نیام پیش خالشون میگه نه باید بیای. راستشو بخواین سرم رو کلاه میزاره هر دفعه میگه اگه خوب رفتار کنی این کارو می کنم اون کارو می کنم منم قبول می کنم. به طور مثال همین شب جمعه خالم به همه چیزم گیر داد از وقت بیدار شدنم بگیر تا حرف هایی که میزنم منم هر چی گفت گفتم چشم این قدر خالم ادامه داد تا دعوا بشه تا جایی که دختر خالمم باهاش دعوا گرفت گفت مامان ول کن امشب می خوای دعوا کنی. اومدیم خونه مادرم بهم آفرین گفت. قراره بود فردا یکشنبه بریم دریا. اما از بدشانسی امروز مادرم با مامانم قرار گذاشت بریم جنگل. طبق معمول از اول خوب بود ولی از وسط ها شروع شد. میگم خاله آتیش داره خاموش میشه مسخرم میکنه میگه برو کنار نسوزی(دفعه های قبلم بهم الدنگ و این شلوارشم نمیتونه بکشه بالاهم گفته عادی داره میشه) مامانم شنید و هیچی بهش نگفت. از جنگل رفتیم خونه مادربزرگم اون جا هرچی خالم گفت گوش دادم که خالم و مادرم ناراحت نشن ولی باز با مادر بزرگم دعواش شد. این قدر ادامه داد که از مادرم بگیر تا دختر خودش بهش گیر داد. ولی گوش نداد این قدر ادامه داد ادامه داد تا منم دخالت کردم و به مادم گفتم بریم خونه که خالم گفت مگه بچه ای خودت برو خونه بزرگ شدی البته با لحن مسخره کننده منم زدم بیرون اومدم خونه.
حالا مادرم اومده خونه با من قهره کرده؟
بنظرتون چی کار کنم اگه مشکلم رو بتونین حل کین تا عمر دارم سر نماز و هر جایی که می خواستم دعا کنم اول شما رو دعا می کنم.



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.