سوال و جواب ها با برچسب کداعلام دسترسی


کداعلام دسترسی یک بفرض کد HTML است که به وب‌سایت‌ها امکان می‌دهد تا به کاربران اطلاع دهند که چه تکنولوژی‌های کمکی برای دسترسی فراهم شده است. این کد شامل اطلاعاتی مانند زبان بدون دید، سرعت گفتار، و خواندن بدون دید است. با استفاده از این کد، کاربران می‌توانند اطلاعات ارزشمندی در مورد قابلیت دسترسی وب‌سایت به نیازهایشان دریافت کنند. این کد می‌تواند بهبود قابلیت دسترسی کاربران با معلولیت را تسریع کند و بهبود بخشیده به تجربه وب‌سایت برای تمام کاربران.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره کداعلام دسترسی سوال بپرس!





چند سوال تصادفی

سلام من یک دختر ۱۷ ساله هستم حس میکنم همه ی دنیا روی سرم خراب شده ۱۵ ساله بودم که فهمیدم پدرم به مادرم خیانت کرده خیلی سخت بود برام خیلی وقتی یاد آن روز ها میوفتم نا خود آگاه اشک میریزم یاد روز های بی پدری چون اون ما رو رها کرد خیلی سخت بود اما بعد از مدتی مجبور شد برگردد یه فاصله ای دوباره بهتر شد اما باز هم از طریق گوشی با خیلی ها هست و من دیگه داشتم به این قضیه عادت می کردم اما چند روزه که فهمیدم مادرم هم داره به پدرم خیانت میکنه باورش برام سخته کسی که تو روزای سخت کنارم بود کسی که حرف از تعهد میزد از این روابط بی زار بود حالا خودش وارد این بازی شده باشه نمی تونم باور کنم. واقعا حس می کنم نابود شدم دیگه همه چیمو از دست دادم نمیتونم این ها رو ببینم و ساکت باشم و تو چشماشون نگاه کنم .انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده و بد تر از همه اینه که فهمیدم مادرم با یکی از آشنا هامون که خیلی با هم رفت و آمد داریم به بابام خیانت کرده و من که اون آشنا رو میبینم دلم می خواد بکشمش واقعا تو شرایط سختی هستم خواهش میکنم یک مشاور یا هر کسی که میتونه و در توانش هست کمکم کنه خیلی نیاز به کمک دارم
با سلام خسته نباشید من14 سلم هست و کلاس نهم هستم روز پنجشنبه از طرف مدرسه یه جلسه بسیار مهم بود و والدین حتما باید می رفتن من هم به مامانم گفتم که باید بره و گفتم که جلسه درباره نو جوانان هست (درسته موضوع جلسه خیلی مهم نبوده ولی این جلسه اجباری بوده و مدیر مدرسه تاکید کردن که والدین حتما باید بیان) مامانم گفت که چون موضوع مهم نیست نمیاد اما اصرار های من بعث شد که بگه میام اما پدر هم از یه طرف به مادرم گفت نمیخواد بری اما این جلسه برام مهم بود (دلم می خواست مامانم هم مثل بقیه ی مامانا بره) روز پنجشنبه که شد از خواب که بیدار شدم مامانم نرفته بود واصلا عین خیالشم نبود من خیلی خیلی ناراحت و عصبانی شدم اما به رو خودمم نیوردم (من یه آدمی هستم که همش تو خودشه) بعد از صبحانه رفتم تو اتاق در هم بستم به بهانه ی درس خوندن و نشستم گریه کردم حالا هم کلی سوال تو ذهنم هست که بی جوابه اول اینکه چجوری به مامانم مشکلم رو بگم؟ مامانم نسبت به من بی خیاله؟ جواب مدیر چی بدم (همه مادر ها رفته بودن)



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.