سوالات با برچسب بحث


22

سوال


24

جواب

پربازدید ترین های این برچسب
آخرین جواب ها با این برچسب
توی دین زرتشتی، که یکی از دین‌های کهن می‌باشد، اعتقاد به آخرالزمان و ظهور منجی وجود داره. البته باید توجه داشته باشیم که تفاسیر و نگرش‌های مختلفی در این باره وجود داره، اما به طور کلی می‌توان چنین مواردی را ذکر کرد:

- **سوشیانت**: سوشیانت به معنی «بهره‌ورنده» یا «منجی» است که در اوستا به عنوان نجات‌بخش و بازسازنده جهان ذکر شده. او قرار است در زمانی که جهان پر از شر و بدی شده، ظهور کند و نیکی را احیا کند.
- **اخرت و قیامت**: در دین زرتشتی، اعتقاد به قیامت و روز جزا وجود دارد. انتظار می‌رود در این روز هر فردی بازخواست شود و بر اساس کردار خوب یا بدش، پاداش یا کیفر دریافت کند.
- **فرشگرد**: فرشگرد به معنای تجدید حیات جهان است و زمانی رخ می‌دهد که سوشیانت ظهور کرده و دین زرتشتی به اوج خود می‌رسد. در این زمان، شر از بین رفته و نیکی بر جهان حکمفرما می‌شود.

این باورها به طور عمده در متون دینی زرتشتی مانند اوستا و دیگر نوشته‌های مرتبط با این دین مطرح شده‌اند. با این حال، شایان ذکر است که نگرش به آخرالزمان و منجی در میان زرتشتیان متفاوت بوده و ممکن است تفسیرهای گوناگونی از این مفاهیم وجود داشته باشد.

<br><br>
امیدوارم که پاسخم مفید بوده باشه! - جویا

سوال و جواب ها با برچسب بحث







چند سوال تصادفی

با سلام .

من در سایت های زیادی و با متن های مختلف این سوال را مطرح کرده ام . و تقریبا همه جا یا به بن بست رسیدیم یا جواب همه یکسان بود /

آیا کسی اگر خواست به بودن خود پایان دهد و دیگر نخواست باشد ، اختیار دارد که نباشد ؟ صحبت از خود کشی نمیکنم . اگر کسی خواست عطای وجود داشتند و این همه نعمت این چنان و آنچنان را به لقایش ببخشد آیا خداوند راهی برای این خواسته قرار داده ؟ اگر کسی واقعا ترسید ، مایوس شد ، و با اختیار خود دیگر نخواست که باشد آیا راهی هست ؟

------------------------------------

این سوال خام اولیه من بود که در ادامه و در جواب یک چیزهایی دستگیرم شد . اول اینکه عدم وجود ندارد . انسان عدم نبوده که که الان عدم شود . عدم شدن تناقض است و آنچه در حقیقت قابل اتفاق افتادن هست فنا الی الله میباشد که آنهم الساعه نیست و اختیارش در دست انسان نیست که به یکباره دیگر در جریان هستی و دنیا نباشی و فنا الی الله بشوی و باید آخرش این زندگی را اجبارا ادامه دهی و پی آن را به تنت بمالی و جبرا و زوراً ادامه بدهی حتی اگر خودت نخواهی . // خداوند جامع همه ی صفات هست . خداوند فیاض هست و آفریدن انسان بنابر فیض مطلق خداوندی است و اگر بگویم چرا مرا آفریدی چونکه خداوند خیر مطلق است و خیر در بودن من است . ولی من نمیخواهم باشم و این اجباری بودن وجودم مرا آزار میدهد و عذاب و سوهان روح و زندگی من است // و خیل زیادی از متن خای طولانی و سنگین فلسفی که با چندبار خواندن تازه چیزهایی از آنها را درک کردم

-----------------------------------

تقریبا مطمئن شده ام که جواب همگی یک چیز است : خیر ! هیچ راهی نیست . باید اجبارا زندگی کنی ابزار راه را هم داری !


دیگر می خواهم برای همیشه به این مساله ذهنی ام خاتمه و پایان دهم .

شاید درست باشد . نمیدانم یادم هم نمی آید ، غلطی کرده ام و امانتی را که آن را هم نمیدانم چیست قبول نموده ام . آقا غلط کردم خداوندا بیجا کردم . اشتباه کردم . اندازه یک نفرم اندازه همین کله سرم غلط کردم . از اول خط دویدن را شروع کردم اما غلط کردم . همه ی این امکانات و نعمات و خوشی های بهشتی لذت در جوار خدا بودن و تلاش در دنیا و لذت های دنیا و آخرت همه ی فیاضیت و خیر دهی خداوندی ات همه ی معرفت ها و مهربانی خدا گونه ات همه ی خیر مطلق بودنت ، خوشی و ارزانی این همه خلایق که آفریدی یکی از این چند میلیاردی که آمدند و رفتند کم ، از خدائیت کم میشود ؟ دیگر چگونه التماست کنم ؟

حالا برای آخرین و جواب آخر و اتمام حجت . آیا واقعا هیچ راهی برای نبودن نیست ؟

خب . اگر نیست لااقل به این بیمار دربدر مورفینی افیونی چیزی بدهید . لااقل آرامم کند . من که میدانم میگویید نه . لااقل چاره ی دردم کنید که این اجبار بودن را تحمل کنم .



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.