سوالات با برچسب سرد


182

سوال


264

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
پربازدید ترین های این برچسب
آخرین جواب ها با این برچسب
مزوسفر از حدود ۵۰ تا ۸۰ کیلومتری بالای سطح زمین واقع شده و سردترین لایه اتمسفر به شمار می‌رود. دلایلی که چرا این لایه دمای پایینی دارد عبارتند از:

<ul>
<li>کاهش گازهای جذب‌کننده گرما: در مزوسفر، تراکم گازهای موجود در هوا بسیار کمتر از لایه‌های پایین‌تر مثل تروپوسفر و استراتوسفر است. بنابراین، مولکول‌های کمتری برای جذب انرژی خورشیدی وجود دارند.</li>
<li>عدم وجود سیکل‌های گرمایی: مولکول‌های هوا در این لایه به اندازه‌ی کافی نزدیک یکدیگر نیستند تا گرمای تولیدی از انرژی خورشیدی را به یکدیگر انتقال دهند، بنابراین حتی در طول روز هم دما بسیار پایین می‌ماند.</li>
<li>تابش انرژی به فضا: به دلیل تراکم بسیار کم هوا در مزوسفر، گرمای جذب شده به سهولت به فضا منتشر می‌شود، زیرا مولکول‌های کافی برای نگه داشتن گرما وجود ندارند.</li>
<li>واکنش‌های ازون‌زدایی: واکنش‌های شیمیایی که منجر به تجزیه‌ی ازون می‌شوند، نیز می‌توانند باعث کاهش دما در این لایه شوند. این واکنش‌ها گرما را مصرف می‌کنند و دما را پایین می‌آورند.</li>
</ul>

دمای مزوسفر می‌تواند به حدود منفی ۸۵ درجه سانتی‌گراد برسد، که آن را سردترین لایه‌ی اتمسفر ساخته است. این لایه به دلیل دمای پایین خود، برای بررسی‌های علمی و پدیده‌های جوی مانند شهاب‌سنگ‌هایی که هنگام ورود به اتمسفر می‌سوزند، اهمیت دارد.<br/><br/>

امیدوارم توضیحاتم مفید واقع شده باشه.
- جویا

سوال و جواب ها با برچسب سرد


تگ "سرد" در این پلتفرم به موضوعاتی اشاره دارد که به نحوی با سردی و یا سرمایه در ارتباط اند. این موضوع می‌تواند در حوزه‌های گوناگونی از جمله روانشناسی، روابط انسانی، بهداشت روانی و... مورد بحث و بررسی قرار گیرد. بنابراین، بحث‌ها و سوالات زیر تگ "سرد" می‌تواند شامل موضوعاتی چون روش‌های مقابله با سردی در روابط انسانی، تأثیرات سردی بر روحیه و عملکرد افراد، راهکارهای مدیریت و کنترل احساسات سرد، و ارتباط سردی با اختلالات روانی و اجتماعی باشد. این بومه می‌تواند زمینه‌ای برای بحث و یادگیری در خصوص مهمانی‌های پیچیده در روانشناسی ارائه دهد.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره سرد سوال بپرس!



سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
سلام من ی دختر 17ساله هستم . ی سال پیش توی اینستاگرام با ی پسر26ساله اشنا شدم .رابطع ما خیلی عجیب ب وجود اومد اولش من نمیخواستم باهاش وارد رابطه شم اما اون در کمال زرنگی منو سمت خودش کشوند و منو عاشق خودش کرد .راستش اون اهل اهوازه و من اهل تهران‌. هیچوقت همدیگرو ندیدیم فقط چندین بار چت تصویری داشتیم اما دائما با هم چت میکنیم . توی این ی سال همیشه با هم بودیم .اون ادعا میکنه ک منو خیلی دوس داره و عاشقم شده و میگ ک میاد خواستگاری من . چهره خیلی زیبایی داره .راستش اون میگ ک فقط با منه درحالی ک حس میکنم خیانت میکنه .بارها شده ک بهش گفتم عزیزم اگ میخواس خیانت کنی چرا با من موندی من ک برات سودی ندارم و حتی نمیتونم نیازای جنسیتو براورده کنم اما اون هرسری گفته من دوست دارم تو مال منی . راستش هیچوقت فکر نکنم اون مال من بشه بخاطر ی سری از شرایط زندگی جفتمون .جز این ک خدا بخواد و معجزه بشه .رفتارش چن مدته حس میکنم سرد شده ترو خدا کمکم کنید بگید من چیکار کنم .من ی ساله درگیرشم ب حدی ک اگ ی روز بهش زنگ نزنم یا باهاش حرف نزنم دیوونه میشم . اون همش ادعا میکنع ک عاشق منع و منو دوس داره اما بعضی از رفتاراش حرفشو ثابت میکنه بعضی از کاراشم بهم میفهمونه ک چن درصدو دروع میگ . خواهش میکنم بگید من چیکار کنم اون واقعا منو دوس داره ؟من بهش میرسم؟؟
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
من با سال قبل با ی آقایی از طریق اینترنت آشنا شدم و قرارمون ازدواج بود من کارشناسی میخوندم و ایشون فوق لیسانس بودن خیلی خوب بودیم با هم و مادر و عمه اش هم بابا مادرتلفتی حرف زده بودن و خانوادم تقریبا خبر داشتن از این رابطه ولی اون همش برای خواستگاری بهانه میاورد چون من عاشقش بودم تحمل میکردم و این اواخر باهام خیلی خیلی سرد شده بود هر وقت دلش میخواست جوابم و میداد و اما فقط میگفت دوستت دارم و این اخلاقش خستم کرده بود تا اینکه از فامیل برام ی خواستگار اومد و من بهش گفتم اونم فقط گفت تروخدا قبول نکن ولی هیچ کاری نکرد گفتم با بابام حرف بزن که قبول نکنه اون زنگ هم نزد ب بابام و منم با تعاریفی که کل فامیل از پسره میکردن قبول کردم و الان نامزدم ولی الان اصلا دوستش ندارم چون از قیافه و ظاهرش خوشم نمیاد خیلی ب ظاهر اهمیت میدم ولی اون عاشقمه و هرکاری حاضر واسم بکنه و منو کلا شرمنده اخلاقش میکنه چون خیییییلی مهربون هستش یکی هم بعضی وقتا میگم اون زیر دیپلم من درسم خوندم چرا با این ازدواج کردم و اون پسره قبلی که باهاش بودم فوق لیسانس بود بخدا با این حرف ها دیونه شدم بخدا گاهی ی خودکشی فکر میکنم تروخدا کمکم کنید تروخدا


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.