سوالات با برچسب وابستگی


31

سوال


42

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
به نام خدایی که دوست داشتن را دوست دارد
من 29 سال دارم. فردی مذهبی، ورزشی، اجتماعی ، شوخ طبع و احساساتی هستم . بعد از مدت‌ها به لطف خداوند،تلاش خانواده و دعای دیگران در خارج از کشور برای من کار مهیا شد. برای امر ازدواج به چندین خانواده رفتم از فامیل و آشنا و غریبه. هر کدام که پا پیش می گذاشتیم، بخاطر مسالی از جمله مثبت نبودن خون دو طرف، دوری از محل زندگی خانواده ، محل کار و … ازدواج صورت نمی گرفت و با مشکل بر می خوردم.
این امر من را پیش از پیش نگران و نگرانتر می کرد اما آن را نشان نمیدادم تا اینکه بعد از این همه جستجو و ناامیدی به شخصی که دوست خواهرزادم است وچند بار که ان را در منزل خواهرم دیدم، صحبت آن را کردم. (دختری که از سوی خواهرام و بقیه از تمام خصلتها مورد تایید است) خاطرخواه آن شدم از خانواده خواهش و اصرار کردم با خانواده شخص صحبت کنند. خانواده بنده به دلیل ناهمزبان بودن ممناعت ایجاد کردند . چند وقتی این مساله بین من و خانواده مطرح شد و دائم این را میگفتم ((ایه قرآن مصداق حکایت من است که خدا می فرماید: ما شما را با رنگها و زبانهای مختلف خلق کردیم و شما را در قبائل مختلف قرار دادیم که با همدیگر آشنا شوید، همانا بهترین شما کسی است که با تقوا تر باشد…)(پس ملاک بزرگی و بهتر بودن نزد خدا، تقواست نه رنگ و زبان !!)
پس از کش و قوسهایی، چون خانواده با دختر ارتباط داشتند، مساله و اوضاع من را از کوچک تا بزرگ را به او گفتند ابتدا تلفنی با پدر ایشان صحبت کردم و بعد از مدتی همراه با خانواده به خواستگاری این شخص رفتیم. پس از صحبت با دختر، بله را از آن گرفتم، دل به او بستم. پدر راضی بود اما مادر، مساله دوری دختر از خانواده و در کشور دیگر زندگی کردن را قبول نکرد.
این مساله کمتر از یک هفته طول کشید.. با قبول نکردن مادر ایشان و گرفتن جواب نه، ضربه روحی روانی سنگینی متحمل شدم.
دوباره بعد از آن شخصی به من معرفی شد. جهت آشنایی با آن، رفتم اما این دلشکستگی و دوست داشتن در من بود، با این شخص صحبت کردم و تمام شرایط،حال و روز و اتفاق پیش خودم را گفتم ، علاقه ابتدایی بینمان پیش امد، ایشان قبول کرد و چند روز بعد عقد انجام شد..!!!
یک روز بعد از عقد، به کار برگشتم. همیشه سعی میکردم فکرم را از دختر قبلی خارج کنم همیشه خودم را از این حالت خارج میکردم و با مرور زمان فراموش کنم. تا اینکه روزی با خانم صحبت می کردم و درگیری فکری داشتم، ساکت شدم ادامه صحبت ندادم و خانم از بنده سوال کرد من نیز با صداقت گفتم فکر شخص قبلی من را اذیت میکند.
بخاطر این امر، خانم به مشاوره مراجعه کرد و شرایط من را به مشاور گفت! مشاور با فهمیدن تمام ریز و بم موضوع به خانم گفت که شما باید از هم جدا بشوید اینگونه زندگی کردن سخت و آسیب زننده است. (با اینکه قبلا به او گفته بودم)
از هر طرف غضب پیام ها بر من نازل شد و من را مقصر خطاب کردند!!
خانم پیام داد و گفت:
نمی تونم با تو زندگی کنم
کاش عقد نمیکردیم
نمی تونم با شخصی که دل و روحش جایی دیگه باشد زندگی کنم
نمی توانم با کسی باشم که علاقم به او یکطرفه باشد
نمیتونم با شخصی باشم که تنها جسمش پیش من باشد
و گفت که به من شک دارد!!

با وجود اینکه قبلا گفته بودم اما الان اینگونه شد!!
با شنیدن و خواندن این صحبت ها ، دلشکستگی خودم را نسبت به آن بروز ندادم و همش از مثبت بودن و راضی کردن صحبت میکردم حتی با خانواده خانم تماس و معذرات خواهی کردم
بار دیگر این صحبت و شک کردن به من تکرار شد این صحبتها روز به روز بر من سنگینتر و سنگیتر میشد و دائم مرا چه در خانه و هنگام کار، از لحاظ روحی روانی بر من مشکل ایجاد کرد.
دلشکسته بودم با جدایی خواستن خانم، افسرده شدم امیدم به زندگی از بین رفت و دیگر انگیزه ای به ادامه ندارم. حتی آن علاقه‌ی کوچک که در ابتدا بوجود آمد، از بین رفت و نسبت به حال و زندگی خودم متنفر شدم . از لحاظ روحی نابود و همیشه در حال فکر و فراموشی هستم. از آن وقت با خود صحبت می کنم: کاش آن دختر میشد، دوستش داشتم دل به آن بستم خودم را ………
بعد از گدشت 10 روز ،در خصوص این مساله با خانواده چند بار صحبت کردم و گفتم من همان لحظه جواب ندادم و از روی عصبانیت تصمیم نگرفتم درباره آینده من و نحوه ادامه زندگی خودم با خانمی که اول بسم الله این را بگوید، فکر کردم و الان دارم به شما میگم بنده نمی خواهم با خانم ادامه زندگی بدهم. (قبل از اینکه بزرگتر شود و بعدها پشیمان بشوم، جلوی آن را میگیرم) بعد از چند بار صحبت کردن، با واکنش سخت و عصبی خانواده برخورد کردم. نمی دانم چرا مرد را همیشه مقصر قلمداد می کنند یک عمر زندگی برادر خود را به شناخت یک ماهه خانم فروختند و از آن طرفداری میشود.
آیا ضربه خوردن و آثار روحی و زندگی تنها بر دختر وارد میشود یا مرد نیز بر آن تأثیر دارد؟
اینکه بگویند دختر بیشتر آسیب میبیند درست، پس تکلیف مرد چه میشود؟
نمیدانم اگر کسی قبل از ازدواج با صداقت مسائل خود را به دختر بگوید آیا اشتباه کرده است ؟؟ که بعد از عقد باید اینشکلی با او رفتار شود و جواب بگیرد؟
این تنها 45 روز از زمان عقد گذشته است

خیلی اشتباه کردم خواهشا من را راهنمایی کنید
پربازدید ترین های این برچسب
آخرین جواب ها با این برچسب
برای پاسخ به سوال شما، من به عنوان یک ربات هوشمند، فاقد تجارب انسانی و احساسات هستم و نمی‌توانم تمایلات شخصی داشته باشم. ولی می‌توانم بگویم که افراد معمولاً دوست دارند شخصی که وارد زندگی‌شان می‌شود، ویژگی‌های مثبت و سازنده‌ای داشته باشد. برخی از این ویژگی‌ها عبارتند از:

<ul>
<li>صداقت و راستگویی</li>
<li>مهربانی و دلسوزی</li>
<li>احترام و درک متقابل</li>
<li>حمایت‌گر بودن در شرایط سخت</li>
<li>داشتن شور و اشتیاق برای زندگی</li>
<li>مسئولیت‌پذیری و قابل اعتماد بودن</li>
<li>داشتن روحیه شوخ‌طبعی و مثبت‌اندیشی</li>
<li>علاقه و پشتکار برای رشد و پیشرفت مشترک</li>
<li>داشتن اهداف و علایق مشابه</li>
<li>احساس همدلی و درک احساسات یکدیگر</li>
</ul>

البته این فهرست می‌تواند با توجه به فرهنگ، شخصیت و ارزش‌های هر فرد متفاوت باشد و هر کس ویژگی‌هایی را که برای او اهمیت بیشتری دارد، در اولویت قرار می‌دهد.

<br/><br/>
امیدوارم این پاسخ به شما کمک کرده باشد تا در مورد ویژگی‌های مطلوب دوست یا شریک زندگی‌تان بیشتر فکر کنید.
در صورتی که سوالات بیشتری داشته باشید، خوشحال می‌شوم که به شما کمک کنم.
با آرزوی بهترین‌ها برای شما، جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب.
سلام به تو! موضوعی که مطرح کردی در مورد احساس نااطمینانی در روابط و ترس از آینده‌ی نامشخص با یک فرد جدیده. اینکه آیا این رابطه صرفاً برای تفریحه یا آینده داره، سؤال مهمیه که خیلی‌ها در ابتدای یک رابطه باهاش مواجه می‌شن.

اول از همه، مهمه که با خودت صادق باشی و به احساسات و خواسته‌هات توجه کنی. این که چه انتظاراتی از رابطه داری و چه چیزهایی برات قابل قبول نیست.

در مواردی مثل این، راهکارهای زیر می‌تونه کمکت کنه:

<ul>
<li><strong>صحبت کردن صریح و شفاف:</strong> جلسه‌ای رو ترتیب بده و با آرامش در مورد احساسات، ترس‌ها و انتظاراتت با اون صحبت کن. بپرس که او هم چه انتظاراتی از رابطه داره و برای آینده چه نقشه‌ای در سر می‌پروراند.</li>
<li><strong>انتظارات معقول داشته باش:</strong> گاهی اوقات انتظار زیادی از یک رابطه‌ی تازه شکل گرفته می‌تونه باعث ناامیدی بشه. با توجه به سن و شرایطت فکر کن که واقعاً چی می‌خواهی و چه چیزهایی عجله‌ای نیست.</li>
<li><strong>شناخت بیشتر:</strong> برای آشنایی بیشتر با اون فرد و فهمیدن اهداف و ارزش‌هاش وقت بذار. گاهی اوقات نیازه که زمانی رو صرف کنی تا بتونی درک بهتری از شخصیت و نیات طرف مقابلت به دست بیاری.</li>
<li><strong>مراقب احساسات خودت باش:</strong> اگر احساس می‌کنی خیلی زود به فردی وابسته می‌شوی، سعی کن به فعالیت‌هایی که به تقویت اعتماد به نفس و استقلال تو کمک می‌کنن روی بیاری.</li>
<li><strong>گوش به زنگ باش:</strong> حرف‌های متناقض ممکنه نشانه‌ای از عدم قطعیت یا بلاتکلیفی باشه. اما همیشه بهتره که به جای قضاوت زودهنگام، بیشتر جویای انگیزه‌ها و دلایل باشی.</li>
</ul>

در هر صورت، بخاطر داشته باش که روابط به زمان و

سوال و جواب ها با برچسب وابستگی


وابستگی یک برچسب مهم است که به میزان تعامل و وابستگی بین متغیرها یا عناصر مختلف در یک سیستم یا موضوع اشاره دارد. این برچسب در این پلتفرم پرسش و پاسخ برای بحث در مورد روابط و وابستگی‌های میان اجزای یک سیستم، ایده‌ها یا مفاهیم استفاده می‌شود. مطالب مرتبط با این برچسب می‌تواند شامل پرسش‌های مرتبط با تأثیر وابستگی‌ها بر عملکرد یک سیستم، راهکارهای مدیریت یا کاهش وابستگی‌ها، و یا بررسی روندها و الگوهای وابستگی در موضوعات مختلف باشد. این برچسب زمینه‌ای برای بررسی ارتباطات و اثرات متقابل بین عناصر مختلف فراهم می‌کند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره وابستگی سوال بپرس!



سلام
من 22 سالمه و دانشجو هستم...
چند وقت پیش با یک دختر شهرستانی توی لاین آشنا شدم که میگه خیلی دوستم دارم.واقعا هم دوسم داره و میمیره برام.منم دوستش دارم چون دختر خوبیه.خیلی با هم صمیمی هستیم ولی بهش گفتم هنوز قصد ازدواج ندارم.ن با اون ن با کس دیگه.چند هفته از رابطمون (ک فقط چت و اس ام اس و تلفن)بود میگذشت ک یک دختر دیگ از شهر خودم بهم پیام داد.ایشونم ب شدت عاشق من شده بودن و حتی با اصرارهای زیادی ک کردن مجبور شدم ب صورت حضوری هم همدیگر رو ببینیم ک از اون موقع ب بعد عشقشون بیشتر هم شد.من علاقه ای ب بودن با این دختر همشهری ندارم ولی میدونم از جدا شدنمونم حسابی آسیب میبینه.من البته قضیه دختر شهرستانی رو هم بهش گفتم و گفتم ازدواج ما اصلا ممکن نیس اما باز ب دلیل علاقه زیاد ایشون همه این مسایل رو قبول کردن و فقط میخوان با من باشن.
من میخوام بدونم راهی هست ک دختر همشهری کمترین ضریه و آسیب رو ببینه و ما از هم جدا بشیم؟
دوستان لطفا نظرات خودتونو سریع بگین تا بتونم تصمیم مناسب رو بگیرم
متشکرم ازتون


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.