سوالات با برچسب کوچکترازمنه


01

سوال


01

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
یسال ازدواج کردم شوهرم تاپانزده سالگی ولایتشون جنوب بودن دوروبرپرفامیل همش دورهم شاد بعداومدن سمت تهران فقط عیدها میرن ولایت فامیل پرجمعیت دورهمی رقص وشادی شوهرم سی سالشه یسال کوچکترازمنه مادرشوهرم میگه پسرش مدلش اصلاحرف نمیزنه تواتاقش دربسته بوده همش براش غذامیبردن .مادرشوهرم سی وپنج سال بزرگترازپسرش هست پدرشوهرم چهل وپنج سال بزرگترازشوهرم هست .من دوست دارم همسرم بمن ابرازعلاقه زبانی عملی کنه بغل بوس نوازش دوست دارم متوجه وبفکر مریضی شادی غم نیازهای زنش باشه نیست درحدمعقول .درخصوص خریدام لباسم آرایشم همراهی کنه باشه درکنارم نظربده بهم که اصلااینکارو نمیکنه یادوست دارم ازهرجا گذشته حال آینده کار بچی فکرمیکنه خاطره یکم صحبت کنه بشناسم شوهرمو اطرافیانش کین خاطراتش چیه چی بهش گذشته تابه این سن یاگذشته هیچ نگه امروز چکارکرده چه برنامه ای برای بعدداره وبگه من میگم بشخصه بهش حتی براش توضیح میدم اسمس زنگی دارم چکاردارم میکنم که فکرش مشغول ناراحت این نباشه شوهرم سوالم کنم جواب نمیده یاباغربداخلاقی یکلمه میگه دوست دارم بدونم دغدغه اش اعتقادش علاقه اش چیه الان خوشحال غمگین ولی شوهرم ازسرکارمیاد گوشی و لب تاب دست میگیره مشغول دنیای مجازی وسریال وفیلم و مباحث سیاسی دوس داره میشه ودرهمون حال میخوابه همش همین روال یکلمه حرف نمیزنه باهام منم درودیوارونگاه میکنم میرم سمت گوشیم یکم فعلا هم هشت ماه بیکارشدم توخونه ام سرکارم قبل میرفتم یاالانم مجددبایدبرم غروب میومدم یابیام خونه دوست دارم من همسرم هردوباروی خوش حرف بزنیم باهم بپزیم بشوریم بخندیم تلویزیون فیلم حرف یاهرسرگرمی داشته باشیم اینجوری زندگی کابوس برام ازش خواستم خیلی تغییرایجادنشد
پربازدید ترین های این برچسب
یسال ازدواج کردم شوهرم تاپانزده سالگی ولایتشون جنوب بودن دوروبرپرفامیل همش دورهم شاد بعداومدن سمت تهران فقط عیدها میرن ولایت فامیل پرجمعیت دورهمی رقص وشادی شوهرم سی سالشه یسال کوچکترازمنه مادرشوهرم میگه پسرش مدلش اصلاحرف نمیزنه تواتاقش دربسته بوده همش براش غذامیبردن .مادرشوهرم سی وپنج سال بزرگترازپسرش هست پدرشوهرم چهل وپنج سال بزرگترازشوهرم هست .من دوست دارم همسرم بمن ابرازعلاقه زبانی عملی کنه بغل بوس نوازش دوست دارم متوجه وبفکر مریضی شادی غم نیازهای زنش باشه نیست درحدمعقول .درخصوص خریدام لباسم آرایشم همراهی کنه باشه درکنارم نظربده بهم که اصلااینکارو نمیکنه یادوست دارم ازهرجا گذشته حال آینده کار بچی فکرمیکنه خاطره یکم صحبت کنه بشناسم شوهرمو اطرافیانش کین خاطراتش چیه چی بهش گذشته تابه این سن یاگذشته هیچ نگه امروز چکارکرده چه برنامه ای برای بعدداره وبگه من میگم بشخصه بهش حتی براش توضیح میدم اسمس زنگی دارم چکاردارم میکنم که فکرش مشغول ناراحت این نباشه شوهرم سوالم کنم جواب نمیده یاباغربداخلاقی یکلمه میگه دوست دارم بدونم دغدغه اش اعتقادش علاقه اش چیه الان خوشحال غمگین ولی شوهرم ازسرکارمیاد گوشی و لب تاب دست میگیره مشغول دنیای مجازی وسریال وفیلم و مباحث سیاسی دوس داره میشه ودرهمون حال میخوابه همش همین روال یکلمه حرف نمیزنه باهام منم درودیوارونگاه میکنم میرم سمت گوشیم یکم فعلا هم هشت ماه بیکارشدم توخونه ام سرکارم قبل میرفتم یاالانم مجددبایدبرم غروب میومدم یابیام خونه دوست دارم من همسرم هردوباروی خوش حرف بزنیم باهم بپزیم بشوریم بخندیم تلویزیون فیلم حرف یاهرسرگرمی داشته باشیم اینجوری زندگی کابوس برام ازش خواستم خیلی تغییرایجادنشد

سوال و جواب ها با برچسب کوچکترازمنه


کوچکترازمنه"یک برچسب در این پلتفرم است که به سوالات یا بوجودآمدها کوچکتر از منه"، به عنوان موضوعاتی که مربوط به کودکان یا مسائل نگران کننده برای آنها است، اختصاص داده می‌شود. این بوجودآمدها می‌توانند در زمینه‌هایی مانند رفتار کودک، توسعه فردی، بهداشت کودکان، تغذیه، تعلیم و تربیت، مشکلات روانی و ... باشند. این برچسب امکان ایجاد بحث و گفتگو در مورد مسائل مربوط به کودکان را برای کاربران اینجا فراهم می‌کند و به آنها کمک می‌کند تا از تجربیات یکدیگر در این زمینه بهره‌مند شوند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره کوچکترازمنه سوال بپرس!



یسال ازدواج کردم شوهرم تاپانزده سالگی ولایتشون جنوب بودن دوروبرپرفامیل همش دورهم شاد بعداومدن سمت تهران فقط عیدها میرن ولایت فامیل پرجمعیت دورهمی رقص وشادی شوهرم سی سالشه یسال کوچکترازمنه مادرشوهرم میگه پسرش مدلش اصلاحرف نمیزنه تواتاقش دربسته بوده همش براش غذامیبردن .مادرشوهرم سی وپنج سال بزرگترازپسرش هست پدرشوهرم چهل وپنج سال بزرگترازشوهرم هست .من دوست دارم همسرم بمن ابرازعلاقه زبانی عملی کنه بغل بوس نوازش دوست دارم متوجه وبفکر مریضی شادی غم نیازهای زنش باشه نیست درحدمعقول .درخصوص خریدام لباسم آرایشم همراهی کنه باشه درکنارم نظربده بهم که اصلااینکارو نمیکنه یادوست دارم ازهرجا گذشته حال آینده کار بچی فکرمیکنه خاطره یکم صحبت کنه بشناسم شوهرمو اطرافیانش کین خاطراتش چیه چی بهش گذشته تابه این سن یاگذشته هیچ نگه امروز چکارکرده چه برنامه ای برای بعدداره وبگه من میگم بشخصه بهش حتی براش توضیح میدم اسمس زنگی دارم چکاردارم میکنم که فکرش مشغول ناراحت این نباشه شوهرم سوالم کنم جواب نمیده یاباغربداخلاقی یکلمه میگه دوست دارم بدونم دغدغه اش اعتقادش علاقه اش چیه الان خوشحال غمگین ولی شوهرم ازسرکارمیاد گوشی و لب تاب دست میگیره مشغول دنیای مجازی وسریال وفیلم و مباحث سیاسی دوس داره میشه ودرهمون حال میخوابه همش همین روال یکلمه حرف نمیزنه باهام منم درودیوارونگاه میکنم میرم سمت گوشیم یکم فعلا هم هشت ماه بیکارشدم توخونه ام سرکارم قبل میرفتم یاالانم مجددبایدبرم غروب میومدم یابیام خونه دوست دارم من همسرم هردوباروی خوش حرف بزنیم باهم بپزیم بشوریم بخندیم تلویزیون فیلم حرف یاهرسرگرمی داشته باشیم اینجوری زندگی کابوس برام ازش خواستم خیلی تغییرایجادنشد
یسال ازدواج کردم شوهرم تاپانزده سالگی ولایتشون جنوب بودن دوروبرپرفامیل همش دورهم شاد بعداومدن سمت تهران فقط عیدها میرن ولایت فامیل پرجمعیت دورهمی رقص وشادی شوهرم سی سالشه یسال کوچکترازمنه مادرشوهرم میگه پسرش مدلش اصلاحرف نمیزنه تواتاقش دربسته بوده همش براش غذامیبردن .مادرشوهرم سی وپنج سال بزرگترازپسرش هست پدرشوهرم چهل وپنج سال بزرگترازشوهرم هست .من دوست دارم همسرم بمن ابرازعلاقه زبانی عملی کنه بغل بوس نوازش دوست دارم متوجه وبفکر مریضی شادی غم نیازهای زنش باشه نیست درحدمعقول .درخصوص خریدام لباسم آرایشم همراهی کنه باشه درکنارم نظربده بهم که اصلااینکارو نمیکنه یادوست دارم ازهرجا گذشته حال آینده کار بچی فکرمیکنه خاطره یکم صحبت کنه بشناسم شوهرمو اطرافیانش کین خاطراتش چیه چی بهش گذشته تابه این سن یاگذشته هیچ نگه امروز چکارکرده چه برنامه ای برای بعدداره وبگه من میگم بشخصه بهش حتی براش توضیح میدم اسمس زنگی دارم چکاردارم میکنم که فکرش مشغول ناراحت این نباشه شوهرم سوالم کنم جواب نمیده یاباغربداخلاقی یکلمه میگه دوست دارم بدونم دغدغه اش اعتقادش علاقه اش چیه الان خوشحال غمگین ولی شوهرم ازسرکارمیاد گوشی و لب تاب دست میگیره مشغول دنیای مجازی وسریال وفیلم و مباحث سیاسی دوس داره میشه ودرهمون حال میخوابه همش همین روال یکلمه حرف نمیزنه باهام منم درودیوارونگاه میکنم میرم سمت گوشیم یکم فعلا هم هشت ماه بیکارشدم توخونه ام سرکارم قبل میرفتم یاالانم مجددبایدبرم غروب میومدم یابیام خونه دوست دارم من همسرم هردوباروی خوش حرف بزنیم باهم بپزیم بشوریم بخندیم تلویزیون فیلم حرف یاهرسرگرمی داشته باشیم اینجوری زندگی کابوس برام ازش خواستم خیلی تغییرایجادنشد


چند سوال تصادفی

سلام دوستان امیدوارم حال همگی خوب باشه.
عرض کنم خدمت شما که من از همون اول ابتدایی که شروع به درس خوندن کردم همیشه شاگرد اول بودم. تا اول دبیرستان همه چی خوب بود تا اینکه لحظه انتخاب رشته فرا رسید و منم مثل بقیه دوستان درگیر انتخاب رشته شدم تا اینکه از دایی ام که معلم بود مشورت خواستم و ایشون هم گفتند که برو هنرستان و رشته برق بخون ما هم بدون در نظر گرفتن علاقه،استعداد گفتیم خوب لابد دایی یه چیزی میدونه که میگه برو رشته برق وقتی ازش پرسیدم گفتش که برق رشته ای که پول توش زیاده اگر از هنرستان بری درسشو بخونی هم برات راحتتر هم پیش دانشگاهی نداره یکسال سریع وارد دانشگاه میشی ولی اگر از طریق رشته ریاضی بری رشته برق هم پیش دانشگاهی داری هم باید با افراد زیادی رقابت کنی تا رشته برق قبول شی،خلاصه فرداش رفتیم مدرسه تا پرونده مو بگیرم برم ثبت نام که مدیرمدرسه پرونده رو نداد و می گفت باید همینجا ریاضی بخونی(چون معدلم 19.82بود) تا اینکه پدرم قمه به دست رفت مدرسه و پرونده را گرفت و درحالی که اشک تو چشماش جمع شده بود گفت بگیر پسرم اینم پرونده ات برو و پله های ترقی رو طی کن...رفتم هنرستان ثبت نام کردم و مشغول تحصیل شدم تا اینکه کنکورفرا رسید شرکت کردم کاردانی یه جای خوب قبول شدم بعد دوسال، کنکور دادم کارشناسی بازم یه جای خوب قبول شدم دوسال کارشناسی هم با معدل الف به خوبی خوشی تموم شد تا اینکه بین دوراهی سربازی یا ارشد گیرکردم با اینکه به خودم ایمان داشتم ارشد رتبه خوب میارم ولی تصمیم گرفتم برم خدمت سربازی الان هم که دارم اینجا پست میذارم هنوز منتظرم تا برم خدمت،مشکل من بعد سربازی است چون بعد از سربازی یا باید برم دنبال کار چون خانواده ازم انتظار کار دارند که با توجه به اینکه شهرستانی هستم و از گزینه بند پ هم برخوردار نیستم احتمال اینکه کار پیدا کنم خیلی کمه یا اینکه باید ارشد بخونم از برخی از دوستان که ارشد میخونن پرسیدم میگفتند که ارشد فقط مقاله و کنفرانس دادنه و بیشتر جنبه تئوری داره با توجه به اینکه زبانم مخصوصا زبان تخصصیم در حد لالیگا خوبه وبیشتر کتاب های رشته خودمو زبان اصلی می خوندم و حتی چند ماهی تو کار ترجمه مقاله بودم و با چند موسسه همکاری داشتم چون علاقه به ترجمه نداشتم ولش کردم و حتی چند باری هم تصمیم گرفتم کتاب ترجمه کنم یکم که تحقیق کردم فهمیدم که باید هفت خان رستم طی کنم تا کتابم چاپ بشه با این اوصاف مطمئن ام که تو کار مقاله دادن موفق خواهم بود...اما دیگه نمیخوام رشته برق رو ادامه بدم میخوام تو رشته کامپیوتر ادامه تحصیل بدم چرا؟؟ چون دیوانه برنامه نویسی هستم عاشق برنامه نویسی هستم عاشق لپ تاپم هستم عاشق اندروید،ویندوز،سیستم عامل هستم وخیلی دوس دارم رشته کامپیوتر تحصیل کنم البته اینم بگم که من از رشته برق متنفر نیستم ولی زیادم بهش علاقه مند نیستم که ادامه بدم تا اونجا که من فهمیدم چون من کارشناسی ناپیوسته هستم نمیتونم توی ارشد کامپیوتر بخونم و ممنوع است ولی میتونم تغییر گرایش بدم...الانم از شما میخوام منو راهنمایی کنید که چیکار کنم ؟
آیا امکانش هست که من کنکور ریاضی شرکت کنم و رشته کامپیوتر بخونم؟ یا باید کنکور فنی و حرفه ای بدم تا مثل رشته خودم کاردانی و کارشناسی کامپیوتر بخونم؟یا اصلا رشته خودمو ادامه بدم و درکنارش برنامه نویسی را به صورت حرفه ای دنبال کنم؟ اصلا نمیدونم،به نظرشما چیکار کنم؟
پ.ن:
رشته من برق قدرت است.
زبان html و css و javascript را بلدم که مطمئنم اگر وقت بذارم سایر زبان ها رو هم یاد میگیرم چون استعداد خاصی توی یادگیری برنامه نویسی دارم
شرمنده که طولانی شد...



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.