سوال و جواب ها با برچسب رفع ایراد







چند سوال تصادفی

سلام خسته نباشیدمن دوساله که ازدواج کردم رابطه خوبی با مادرشوهرم ندارم یعنی خیلی به من تیکه میندازه وهمش میخواد منو عوض مکنه و اونجور که میخواد باید باشم.من خیلی از این رفتارش ناراحت میشم ولی شوهرم همیشه میگه جوابشو ندم چون ناراحت میه.من تاحاال جوابشو ندادم فقط به خاطر شوهر و زندگیم.دوس ندارم از هم بپاشه.بعداز ایکه حرف بد میزنه یا مثله میگه من همش دارم تورو تحمل میکنم یا همش توزندگیمون دخالت میکنه من بعدش خیلی ناراحت میشم و گریه میکنم حتی بعضی وقتا که میخوام منتقی بهش بگم این مسائل شخصیه یا این حرفاتون منو ناراحت میکنه بازم شوهرم میگه جوابشو نده و هیچی نگو.به شوهرم میگم حداقل خودت بگو که اینجوری نگه یا حتی اگه نمیتونه حرفی بزنه یکم باهاش سرسنگین بشه.ولی بازم اننجام نمیده.شوهرم همش میگه ببخشید دفعه دیگه میگم .ولی اون همیشه خیلی مظلوم واقع میشه و نمیتونه ازحقش دفاع کنه.حتی برادراشم که بهش بی احترامی میکنن یا پشت سرش حرف میزنن هیچی بهشون نمیگه.خیلی خسته شدم ازش.همش میگه دوستدارم ولی وقتی ناراحت میشم یا گریه میکنم از دست مادرش هیچ واکنشی نشون نمیده.جدیدا هم اگه چیزی دزمورد مادرش بگم کلی بهش برمیخوره وهمه حرفایی که مادرش بهم زده رو یادش رفته.احساس میکنم همه ابراز علاقه اش الکی دیگه بهش اعتماد ندارم بهش میگم شوهر باید پشت زنش باشه نزاره کسی به زنش بی احترامی کنه ولی بازم موقعی که بهش احتیاج دارم تا حمایتم کنه ولی بازم ازش دلسردی میبینم هی قول میده درس شه ولی همیشه زیر قولش میزنه توروخدا یه راه بهم بگین چیکار کنم خسته شده از هر روز گریه کردن
سلام من زن 31 ساله و مطلقه هستم. در ارتباط با اطرافیانم مشکل دارم. نمی توانم از حق خود دفاع کنم و اظهار نظر کنم. احساس حقارت و حسادت می کنم. در جمع ماذب هستم. می ترسم مورد تمسخر و توهین قرار گیرم. با ورود به جمع اشنایان یا صحبت کردن در جمع حمله اضطراب به من دست می دهد. این مشکل در پدرم هم به شکلی تقریبا مشابه وجود دارد. پدرم بیشتر شبیه به یک ناپدری بوده. ظلم های زیادی به من کرده؛ از جمله زخم زبان، تحقیر، بی توجهی، تمایل جنسی به فرزند خود، محدود کردن در چهار دیواری خانه بدون دوست، خساست، تهمت زدن و ...
تا دو سال پیش فکر می کردم که اضطراب اجتماعی دارم. اما خانواده شوهرم با همدستی با روانشناسهایی که کارهای غیر قانونی انجام میدن منو اذیت کردند که با عنوان کردنش برای مادرم و فامیل خودم منو پیش روانپزشک بردند. دو سال است که دکتر داروهای ضد سایکوز به من می دهد اما سه ماه است که دیگر نمی خورم چون تاثیری در حالم ندارد. من از کجا بدونم که واقعا چه مشکلی دارم؟ در ضمن مشکل به خاطر سپردن یا حفظ شدن و تمرکز هم دارم و روز و شب نگرانم که مادرم در کنار ما نباشد (این مشکل در دوران نوجوانی ام انقدر شدید بود که شبها نمی خوابیدم و فکر می کردم مادرم امشب می میرد). خود ارضا و ج.ن.د.ه مجازی نیز هستم.
من دو سال هالوپریدول و پیموزاید مصرف کردم نکنه که گفته های من حقیقت بوده و من توهم نزدم. از کجا بدانم؟ تست ام.ام.پی.آی هم دادم اگر بخواهید نتیجه را نشانتان می دهم.
امیدوارم که شما از ان روانشناسهایی که به حریم شخصی مردم تجاوز می کنند و اسرار انها را فاش می کنند و بعد هم مارک متوهم بودن می چسبانند نباشید.



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.