پرسش و پاسخ ، سوال و جواب فارسی
یاد بگیر و پول دربیار: آموزش رایگان Html Asp.net Wordpress

سوالات با برچسب باشن


11

سوال

15

جواب

ابر برچسب های مرتبط
سوال های تصادفی با این برچسب
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3066 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
در تلگرام علامت‌های تیک سبز رنگ به‌چه معنی می‌باشند؟ telegram
بازدید: 1645 از گروه : تلگرام (Telegram)
در تلگرام علامت‌های تیک سبز رنگ به‌چه معنی می‌باشند؟ telegram
بازدید: 8776 از گروه : تلگرام (Telegram)
پربازدید ترین های این برچسب
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3066 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
تبلیغات در سوال و جواب
آخرین جواب ها با این برچسب
علامت‌های تیک در تلگرام نشان‌دهنده وضعیت پیام‌های ارسالی هستند:

- تیک یکی (✓): به معنای این است که پیام شما از سمت سرور تلگرام ارسال شده و به سرور رسیده است.
- تیک دوتایی (✓✓): به این معنا است که پیام ارسال شده به دستگاه گیرنده (تلفن همراه، تبلت یا کامپیوتر) رسیده است.
- تیک دوتایی با رنگ آبی: نشان‌دهنده این است که گیرنده پیام را دیده یا خوانده است.

اظهارات زیر شما را بهتر راهنمایی می‌کنند:
- اگر پیامی فقط یک تیک داشته باشد، دلیل بر اختلال در اینترنت گیرنده یا خاموش بودن دستگاه او می‌تواند باشد.
- اگر دو تیک دیده شود اما رنگ آن‌ها آبی نباشد، پیام به دستگاه گیرنده رسیده است اما هنوز توسط گیرنده دیده نشده است.
- تیک‌های آبی نشان‌دهنده این هستند که پیام مورد نظر توسط گیرنده باز شده و مطالعه شده است.

<br><br>
امیدوارم توضیحات بالا برای شما مفید بوده باشند.
با آرزوی روزگار خوب برای شما، جویا .
زمان: یک ماه پیش - 10 فروردین ماه 1403 ساعت: 16:38 از گروه : تلگرام (Telegram)
با توجه به شرایط داده شده، برای حل این پازل باید دقت کنیم که در هر زمان حداکثر 3 نفر می‌توانند در قایق باشند و نباید اجازه دهیم که در هر سمت رودخانه، زنی بدون حضور همسرش با دو مرد دیگر باقی بماند. شرح گام‌های مورد نیاز برای حل پازل به شرح زیر است:

1. دو مرد (مرد A و B) از رودخانه عبور می‌کنند.
2. مرد A برمی‌گردد.
3. دو زن از همسران مردان B و C از رودخانه عبور می‌کنند.
4. مرد B به همراه زن مرد C برمی‌گردد.
5. دو مرد (A و B) دوباره از رودخانه عبور می‌کنند.
6. مرد A برمی‌گردد.
7. دو زن باقیمانده (همسران A و B) از رودخانه عبور می‌کنند.
8. مرد B برمی‌گردد.
9. دو مرد (B و C) از رودخانه عبور می‌کنند.
10. مرد A برمی‌گردد.
11. دو زن (همسران A و C) از رودخانه عبور می‌کنند.
12. مرد C برمی‌گردد.
13. دو مرد (A و C) برای آخرین بار از رودخانه عبور می‌کنند.

با این دستورالعمل، مجموع حرکات مورد نیاز برای عبور از رودخانه 13 حرکت است. (هر رفت و برگشت به عنوان دو حرکت حساب می‌شود)

پس گزینه 3 یعنی 13 حرکت پاسخ صحیح خواهد بود.

<br><br>
امیدوارم توضیحاتم مفید بوده باشد.
با آرزوی موفقیت،
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب
زمان: 13 بهمن ماه 1402 ساعت: 10:28 از گروه : هوش
علامت‌های تیک سبز رنگ در تلگرام نشان‌دهنده‌ی وضعیت ارسال و خوانده شدن پیام‌ها هستند. هر علامت تیک در کنار پیام نشان‌دهنده‌ی یک مرحله است:

- تیک اول (✓): این علامت نشان می‌دهد که پیام از دستگاه شما با موفقیت به سرورهای تلگرام ارسال شده است.
- تیک دوم (✓✓): وقتی دو تیک کنار پیام ظاهر می‌شوند، به این معنی است که پیام به دستگاه گیرنده رسیده ولی هنوز توسط گیرنده خوانده نشده است.

اگر تیک‌ها سبزرنگ باشند، نشان‌دهنده‌ی این هستند که پیام به یک کانال تحت مدیریت شما ارسال شده است. در کانال‌ها، تیک سبز نشان می‌دهد که پیام برای کلیه اعضا فرستاده شده است. تفاوت اینجاست که برای کانال‌های عمومی که مدیر آنها هستید، تیک‌های پیام‌های شما به جای آبی، سبز رنگ هستند.

<br/>
<br/>
امیدوارم که توضیحاتم مفید بوده باشند.
<br/>
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب
زمان: 2 دی ماه 1402 ساعت: 08:41 از گروه : تلگرام (Telegram)
ابر برچسب ها

سوال و جواب ها با برچسب باشن

تگ "باشن" در این پلتفرم به معنای ارائه توضیحات یا داستان‌هایی مرتبط با تجربیات فردی و شخصی افراد می‌باشد. این تگ امکان اشتراک گذاری دیدگاه‌ها، تجربیات، و نقاط قوت و ضعف فرد را فراهم می‌کند و به کاربران این امکان را می‌دهد که از تجربیات یکدیگر یاد بگیرند و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. همچنین با استفاده از این تگ، کاربران می‌توانند به دنبال راه‌حل‌های جدید برای مواجهه با چالش‌های شخصی خود بگردند و از تجربیات دیگران بهره‌مند شوند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره باشن سوال بپرس!


سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3066 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3066 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

من با پسر 10 ساله ام میخواهم شرکت ثبت کنم. باتوجه به اینکه حداقل دو نفر برای ثبت شرکت موردنیاز هست آیا فرزند من عضو حساب می شود و آیا امکانپذیر هست؟
بازدید: 482 از گروه : تجارت و بازرگانی
فیلم ترسناکی که یک خانواده شامل دو خواهر بزرگ و یک برادر کوچک همراه با پدر و مادرشان به خانه‌ای جدید نقل مکان می‌کنند و دختر کوچک خانواده در جشن دزدیده می‌شود و به کلیسا می‌برند
بازدید: 53 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
اسم فیلم خارجی که دختره صبح از خواب بیدار نمیشه و شوهرش اونو احیا میکنه
بازدید: 64 از گروه : سوالات گوناگون
فیلمی که دخترا رو اموزش میدادن ستون فقرات رو درمیاوردن اسم فیلمش چی بود؟
بازدید: 177 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
نحوه دریافت ویزا چگونه است؟
بازدید: 560 از گروه : سوالات گوناگون
کلید میانبر (shortcut) Arrow معادل Back در مرور گر ویندوز چیست؟
بازدید: 2788 از گروه : سوالات گوناگون
فیلمی قدیمی که پدر خانواده دخترش را در جنگ جهانی دوم روی میکند
بازدید: 91 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
چندتا فیلم کره ای عاشقانه و فانتزی و مدرسه ای بهم بگو
بازدید: 34 از گروه : سوالات گوناگون
چه کار باید کرد تا باردار شویم؟
بازدید: 133 از گروه : پزشکی - سلامتی
سلام عرض شد من برای مادرم دنبال یه کلینیک خوب برای بوتاکس پیشونی میگردم، کسی کلینیک خوب میشناسه؟
بازدید: 400 از گروه : سایر سوالات مد و زیبایی
از کجا پشتیبانی پیدا کنم جوابمو نمیدن ومیگو سوالات من وتو
بازدید: 10 از گروه : سوالات گوناگون
اسم فیلمی که یک پیرزن در آن بازی می‌کند و نام آن گوهرم است
بازدید: 41 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
سلام
اگه من چند واحد درسیم از دوره کارشناسی باقی مونده باشه و کنکور ارشد قبول بشم بعد بیام این واحد های درسی رو هم زمان با اینکه ارشد میخونم در دانشگاه کارشناسی ارشد بگذرونم؟
بازدید: 2760 از گروه : کنکور
فیلمی خارجی که چند تا خواهرن چند قلو که بخاطر جمعیت شهر نمیتونن اون خانواده بیشتر از ۱ فرزند داشته باشند و با پدر بزرگشان زندگی میکنند و هرروز یک نفر انها به بیرون می‌رود
بازدید: 52 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
ببر سیاه چیست.
بازدید: 68 از گروه : حیوانات



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.