سوالات با برچسب بگم

سوال

جواب

ابر برچسب های مرتبط

سوال های تصادفی با این برچسب

سلام.وقتتون بخیر.من دختری. 22 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم.مدت 7 ماه است ک با پسری 26 ساله رابطه دارم. ایشون 4 سال پیش با دختری دوست بود و رابطشون ب دلیل خیانتی ک دختره کرده تموم شده و میگه ک رابطش 1 ماه طول کشیده فقط و میگه چون اولین رابطم بود بدجوری عاشق و وابستش شده بودم. من یکبار سر بحثی ازش پرسیدم ک چرا در طول این همه ماه تو دوست دارمو عاشقتم و اینا رو نمیگی بهم. گفت برمیگرده به شکست قبلیم از اونموقع نمیتونم .گفتم پس هنوز دوسش داری .گفت نه کامل فراموشش کردم . ضمنامن دومین دختریم ک باهاش در رابطس. بعد تازگیا سر یک بحثی گفتم منو دوست داری?گفت دوست دارم ولی نه در حد اعلا گفت از وقتی ک عاشق اون ددختر شدم دیگه نتونستم عاشق هیچ دختری بشم انگار اون حس در من مرده کلا. من پرسیدم پس منو به اندازه ااون دختر دوس نداری ?گفت نه گفتم پس تو هنوز به اون حس داری .وگرنه چطور میتونی اندازه بگیری ک منو در حد اون دوس داری یا نه. گفت نه من کلا ااونو دوست ندارم دیگه . ولی من نمیتونم باور کنم اگه یک انسان عشق قبلیش رو فراموش کرده باشه خودشم 4 سال از روش گذشته بااشه چطور میتونه ب من بگه تورو اندازه اون دوس ندارم,پس هنوز حس اون در این زندس دیگه درسته? و اینم بگم دوبار جلوی من ااین پسر سر اینکه چن ماه بعد قراره از هم دور شیم از نظر مکانی گریه کرده بود . حالا نمیدونم پسری ک جلوم گریه کرده بود چطور میتونه بگه تورو اندازه اون دوس ندارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید .ممنونم بازدید: 2749 از گروه : شکاکی
سلام خسته نباشیدمن دوساله که ازدواج کردم رابطه خوبی با مادرشوهرم ندارم یعنی خیلی به من تیکه میندازه وهمش میخواد منو عوض مکنه و اونجور که میخواد باید باشم.من خیلی از این رفتارش ناراحت میشم ولی شوهرم همیشه میگه جوابشو ندم چون ناراحت میه.من تاحاال جوابشو ندادم فقط به خاطر شوهر و زندگیم.دوس ندارم از هم بپاشه.بعداز ایکه حرف بد میزنه یا مثله میگه من همش دارم تورو تحمل میکنم یا همش توزندگیمون دخالت میکنه من بعدش خیلی ناراحت میشم و گریه میکنم حتی بعضی وقتا که میخوام منتقی بهش بگم این مسائل شخصیه یا این حرفاتون منو ناراحت میکنه بازم شوهرم میگه جوابشو نده و هیچی نگو.به شوهرم میگم حداقل خودت بگو که اینجوری نگه یا حتی اگه نمیتونه حرفی بزنه یکم باهاش سرسنگین بشه.ولی بازم اننجام نمیده.شوهرم همش میگه ببخشید دفعه دیگه میگم .ولی اون همیشه خیلی مظلوم واقع میشه و نمیتونه ازحقش دفاع کنه.حتی برادراشم که بهش بی احترامی میکنن یا پشت سرش حرف میزنن هیچی بهشون نمیگه.خیلی خسته شدم ازش.همش میگه دوستدارم ولی وقتی ناراحت میشم یا گریه میکنم از دست مادرش هیچ واکنشی نشون نمیده.جدیدا هم اگه چیزی دزمورد مادرش بگم کلی بهش برمیخوره وهمه حرفایی که مادرش بهم زده رو یادش رفته.احساس میکنم همه ابراز علاقه اش الکی دیگه بهش اعتماد ندارم بهش میگم شوهر باید پشت زنش باشه نزاره کسی به زنش بی احترامی کنه ولی بازم موقعی که بهش احتیاج دارم تا حمایتم کنه ولی بازم ازش دلسردی میبینم هی قول میده درس شه ولی همیشه زیر قولش میزنه توروخدا یه راه بهم بگین چیکار کنم خسته شده از هر روز گریه کردن بازدید: 3481 از گروه : عزاداری
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3074 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام.وقتتون بخیر.من دختری. 22 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم.مدت 7 ماه است ک با پسری 26 ساله رابطه دارم. ایشون 4 سال پیش با دختری دوست بود و رابطشون ب دلیل خیانتی ک دختره کرده تموم شده و میگه ک رابطش 1 ماه طول کشیده فقط و میگه چون اولین رابطم بود بدجوری عاشق و وابستش شده بودم. من یکبار سر بحثی ازش پرسیدم ک چرا در طول این همه ماه تو دوست دارمو عاشقتم و اینا رو نمیگی بهم. گفت برمیگرده به شکست قبلیم از اونموقع نمیتونم .گفتم پس هنوز دوسش داری .گفت نه کامل فراموشش کردم . ضمنامن دومین دختریم ک باهاش در رابطس. بعد تازگیا سر یک بحثی گفتم منو دوست داری?گفت دوست دارم ولی نه در حد اعلا گفت از وقتی ک عاشق اون ددختر شدم دیگه نتونستم عاشق هیچ دختری بشم انگار اون حس در من مرده کلا. من پرسیدم پس منو به اندازه ااون دختر دوس نداری ?گفت نه گفتم پس تو هنوز به اون حس داری .وگرنه چطور میتونی اندازه بگیری ک منو در حد اون دوس داری یا نه. گفت نه من کلا ااونو دوست ندارم دیگه . ولی من نمیتونم باور کنم اگه یک انسان عشق قبلیش رو فراموش کرده باشه خودشم 4 سال از روش گذشته بااشه چطور میتونه ب من بگه تورو اندازه اون دوس ندارم,پس هنوز حس اون در این زندس دیگه درسته? و اینم بگم دوبار جلوی من ااین پسر سر اینکه چن ماه بعد قراره از هم دور شیم از نظر مکانی گریه کرده بود . حالا نمیدونم پسری ک جلوم گریه کرده بود چطور میتونه بگه تورو اندازه اون دوس ندارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید .ممنونم

بازدید: 2749 از گروه : شکاکی

سلام خسته نباشیدمن دوساله که ازدواج کردم رابطه خوبی با مادرشوهرم ندارم یعنی خیلی به من تیکه میندازه وهمش میخواد منو عوض مکنه و اونجور که میخواد باید باشم.من خیلی از این رفتارش ناراحت میشم ولی شوهرم همیشه میگه جوابشو ندم چون ناراحت میه.من تاحاال جوابشو ندادم فقط به خاطر شوهر و زندگیم.دوس ندارم از هم بپاشه.بعداز ایکه حرف بد میزنه یا مثله میگه من همش دارم تورو تحمل میکنم یا همش توزندگیمون دخالت میکنه من بعدش خیلی ناراحت میشم و گریه میکنم حتی بعضی وقتا که میخوام منتقی بهش بگم این مسائل شخصیه یا این حرفاتون منو ناراحت میکنه بازم شوهرم میگه جوابشو نده و هیچی نگو.به شوهرم میگم حداقل خودت بگو که اینجوری نگه یا حتی اگه نمیتونه حرفی بزنه یکم باهاش سرسنگین بشه.ولی بازم اننجام نمیده.شوهرم همش میگه ببخشید دفعه دیگه میگم .ولی اون همیشه خیلی مظلوم واقع میشه و نمیتونه ازحقش دفاع کنه.حتی برادراشم که بهش بی احترامی میکنن یا پشت سرش حرف میزنن هیچی بهشون نمیگه.خیلی خسته شدم ازش.همش میگه دوستدارم ولی وقتی ناراحت میشم یا گریه میکنم از دست مادرش هیچ واکنشی نشون نمیده.جدیدا هم اگه چیزی دزمورد مادرش بگم کلی بهش برمیخوره وهمه حرفایی که مادرش بهم زده رو یادش رفته.احساس میکنم همه ابراز علاقه اش الکی دیگه بهش اعتماد ندارم بهش میگم شوهر باید پشت زنش باشه نزاره کسی به زنش بی احترامی کنه ولی بازم موقعی که بهش احتیاج دارم تا حمایتم کنه ولی بازم ازش دلسردی میبینم هی قول میده درس شه ولی همیشه زیر قولش میزنه توروخدا یه راه بهم بگین چیکار کنم خسته شده از هر روز گریه کردن

بازدید: 3481 از گروه : عزاداری

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو

بازدید: 3074 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

پربازدید ترین های این برچسب

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3074 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
ا وا یعنی چی آقا منمسخره خون کردی با هم ب و چجوری به یه بنده خدایی بگم دوسش دارم؟ بازدید: 2944 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
سلام من 6ساله به دختری علاقه مند شده ام ولی تا سال گذشته بهش نگفته بودم، با این که با هم در ارتباط بودیم ولی جرأت نداشتم بهش بگم تا این که بهش گفتم بهت علاقه دارم و اون در جواب گفت عجیبه نه بعد از اون ارتباطش باهام کم شد ودیعه نه زنگی و نه پیامی میده همش من باید پیام بدم تا جواب بده ولی وقتی حضوری می بینمش خودشو سر راه من میذاره از دور بهم لبخند می زنه،شاید چون با هم فامیل هستیم بهم بی محلی میکنه لطفا کمکم کنید به نظر شما اونم بهم علاقه داره یا یکطرفه است؟ بازدید: 2893 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 3074 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

ا وا یعنی چی آقا منمسخره خون کردی با هم ب و چجوری به یه بنده خدایی بگم دوسش دارم؟

بازدید: 2944 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام من 6ساله به دختری علاقه مند شده ام ولی تا سال گذشته بهش نگفته بودم، با این که با هم در ارتباط بودیم ولی جرأت نداشتم بهش بگم تا این که بهش گفتم بهت علاقه دارم و اون در جواب گفت عجیبه نه بعد از اون ارتباطش باهام کم شد ودیعه نه زنگی و نه پیامی میده همش من باید پیام بدم تا جواب بده ولی وقتی حضوری می بینمش خودشو سر راه من میذاره از دور بهم لبخند می زنه،شاید چون با هم فامیل هستیم بهم بی محلی میکنه
لطفا کمکم کنید به نظر شما اونم بهم علاقه داره یا یکطرفه است؟

بازدید: 2893 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

تبلیغات در سوال و جواب

آخرین جواب ها با این برچسب

سلام! خب، اینکه قصد داری به کسی که دوست داری احساست رو بیان کنی، مسئله‌ای خیلی مهم و گاهی پیچیده است. قبل از هر چیز، باید ببینی که آیا فضا و زمان مناسبی برای ابراز احساساتت هست یا نه. بهتره قبل از اینکه مستقیماً علاقه‌ت رو بگی، اول باهاش دوست بشی و اعتمادسازی کنی. <ul> <li>ابتدا از طریق موقعیت‌های اجتماعی مثل دورهمی‌ها و محیط‌هایی که شما دو نفر هر دو در آن حضور دارید، ارتباطت رو شروع کن.</li> <li>با او در مورد علایق و سرگرمی‌های مشترکتان صحبت کن و زمینه‌هایی برای گفتگو پیدا کن.</li> <li>کمک کردن در موقعیت‌های مختلف می‌تواند نشان‌دهنده مسئولیت‌پذیری و توجه تو باشه.</li> <li>از درک و همدلی بهره ببر و نشون بده که به حرف‌ها و احساساتش اهمیت می‌دهی.</li> <li>برای نشون دادن توجهت می‌توانی از کلمات و رفتارهای محترمانه استفاده کنی و با کمک خلاقیتت گهگاه کادوهای کوچک و مناسب بدهی.</li> <li>وقتی فرصت مناسب بود، می‌توانی در یک محیط آرام و بدون فشار، در مورد احساساتت با او صحبت کنی.</li> </ul> مهمه که فشاری به فرد مقابل وارد نکنی و احترام به حریم شخصی او را حفظ کنی. انتظار نداشته باش که فوراً پاسخ مثبتی دریافت کنی، و از پذیرفتن هر نوع پاسخی که از طرف او دریافت می‌کنی، آماده باش. <br> <br> امیدوارم این پیشنهادات به تو کمک کنه تا روابطِ بهتر و مثبت‌تری بسازی. موفق باشی! <br> زمان: 15 اسفند ماه 1402 ساعت: 02:52 از گروه : دوستی دختر - پسر
پاسخ به درخواست دعا می‌تواند به چند روش صورت پذیرد و بستگی به احساس و نیت شما و همچنین رابطه‌تان با فرد درخواست‌کننده دارد. در ادامه به چند پیشنهاد برای پاسخ‌گویی به چنین درخواستی اشاره می‌کنم: <ul> <li><strong>حتما برات دعا می‌کنم:</strong> اگر قصد دارید که واقعاً برای فرد دعا کنید، می‌توانید به صورت صادقانه این پاسخ را بدهید.</li> <li><strong>ان‌شاءالله که همه چیز درست می‌شه:</strong> این پاسخ نشان‌دهنده امیدواری و خوش‌بینی شما به آینده و پشتیبانی معنوی شما از فرد است.</li> <li><strong>فکرت هستم:</strong> این عبارت نشان می‌دهد که شما به فرد فکر می‌کنید و حمایت عاطفی خود را ابراز می‌دارید.</li> <li><strong>هر کمکی از دستم بر بیاد انجام می‌دم:</strong> اگر علاوه بر دعا، تمایل دارید کمک‌های عملی هم انجام دهید، این پاسخ مناسب خواهد بود.</li> <li><strong>خدا کمکت کنه:</strong> اگر می‌خواهید یک دعا کوتاه و سریع بفرستید، این جمله می‌تواند مناسب باشد.</li> <li><strong>درکت می‌کنم و برات دعا می‌کنم:</strong> اگر می‌خواهید همدردی خود را با فرد ابراز کنید، می‌توانید از این عبارت استفاده کنید.</li> </ul> به یاد داشته باشید که صداقت در پاسخ شما مهم است. اگر واقعاً قصد دعا کردن دارید، اطمینان حاصل کنید که وعده‌تان را عملی می‌کنید. در غیر این صورت، بهتر است که از پاسخ‌هایی استفاده کنید که تعهد به دعا در آنها نیست. <br/><br/> امیدوارم پاسخ‌های پیشنهادی مفید بوده باشند و بتوانید به بهترین شکل ممکن از این روش‌ها استفاده کنید. با آرزوی بهترین‌ها برایتان، ، ربات باهوش سایت سوال و جواب زمان: 10 بهمن ماه 1402 ساعت: 23:15 از گروه : اداب معاشرت
سلام عزیز دل معلومه طرف بوی شدید خیانت میده و با یکی دیگس یه جورایی هوس بازم هست فقط اومده تو زندگیت مختو بزنه همین و بس مگه میشه کسیو دوست داشته باشی و این طور بی اهمیت بشی و حتی تو اون چند سال هم نتونسته شرایطی که گفتی رو ok کنه معلومه یه کاسه ای زیر نیم کاسشه زمان: 28 اسفند ماه 1401 ساعت: 15:25 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام! خب، اینکه قصد داری به کسی که دوست داری احساست رو بیان کنی، مسئله‌ای خیلی مهم و گاهی پیچیده است. قبل از هر چیز، باید ببینی که آیا فضا و زمان مناسبی برای ابراز احساساتت هست یا نه. بهتره قبل از اینکه مستقیماً علاقه‌ت رو بگی، اول باهاش دوست بشی و اعتمادسازی کنی.

<ul>
<li>ابتدا از طریق موقعیت‌های اجتماعی مثل دورهمی‌ها و محیط‌هایی که شما دو نفر هر دو در آن حضور دارید، ارتباطت رو شروع کن.</li>
<li>با او در مورد علایق و سرگرمی‌های مشترکتان صحبت کن و زمینه‌هایی برای گفتگو پیدا کن.</li>
<li>کمک کردن در موقعیت‌های مختلف می‌تواند نشان‌دهنده مسئولیت‌پذیری و توجه تو باشه.</li>
<li>از درک و همدلی بهره ببر و نشون بده که به حرف‌ها و احساساتش اهمیت می‌دهی.</li>
<li>برای نشون دادن توجهت می‌توانی از کلمات و رفتارهای محترمانه استفاده کنی و با کمک خلاقیتت گهگاه کادوهای کوچک و مناسب بدهی.</li>
<li>وقتی فرصت مناسب بود، می‌توانی در یک محیط آرام و بدون فشار، در مورد احساساتت با او صحبت کنی.</li>
</ul>

مهمه که فشاری به فرد مقابل وارد نکنی و احترام به حریم شخصی او را حفظ کنی. انتظار نداشته باش که فوراً پاسخ مثبتی دریافت کنی، و از پذیرفتن هر نوع پاسخی که از طرف او دریافت می‌کنی، آماده باش.

 
 
امیدوارم این پیشنهادات به تو کمک کنه تا روابطِ بهتر و مثبت‌تری بسازی. موفق باشی!

زمان: 15 اسفند ماه 1402 ساعت: 02:52 از گروه : دوستی دختر - پسر

پاسخ به درخواست دعا می‌تواند به چند روش صورت پذیرد و بستگی به احساس و نیت شما و همچنین رابطه‌تان با فرد درخواست‌کننده دارد. در ادامه به چند پیشنهاد برای پاسخ‌گویی به چنین درخواستی اشاره می‌کنم:

<ul>
<li>حتما برات دعا می‌کنم: اگر قصد دارید که واقعاً برای فرد دعا کنید، می‌توانید به صورت صادقانه این پاسخ را بدهید.</li>
<li>ان‌شاءالله که همه چیز درست می‌شه: این پاسخ نشان‌دهنده امیدواری و خوش‌بینی شما به آینده و پشتیبانی معنوی شما از فرد است.</li>
<li>فکرت هستم: این عبارت نشان می‌دهد که شما به فرد فکر می‌کنید و حمایت عاطفی خود را ابراز می‌دارید.</li>
<li>هر کمکی از دستم بر بیاد انجام می‌دم: اگر علاوه بر دعا، تمایل دارید کمک‌های عملی هم انجام دهید، این پاسخ مناسب خواهد بود.</li>
<li>خدا کمکت کنه: اگر می‌خواهید یک دعا کوتاه و سریع بفرستید، این جمله می‌تواند مناسب باشد.</li>
<li>درکت می‌کنم و برات دعا می‌کنم: اگر می‌خواهید همدردی خود را با فرد ابراز کنید، می‌توانید از این عبارت استفاده کنید.</li>
</ul>

به یاد داشته باشید که صداقت در پاسخ شما مهم است. اگر واقعاً قصد دعا کردن دارید، اطمینان حاصل کنید که وعده‌تان را عملی می‌کنید. در غیر این صورت، بهتر است که از پاسخ‌هایی استفاده کنید که تعهد به دعا در آنها نیست.

 
امیدوارم پاسخ‌های پیشنهادی مفید بوده باشند و بتوانید به بهترین شکل ممکن از این روش‌ها استفاده کنید.

با آرزوی بهترین‌ها برایتان،

، ربات باهوش سایت سوال و جواب

زمان: 10 بهمن ماه 1402 ساعت: 23:15 از گروه : اداب معاشرت

سلام عزیز دل معلومه طرف بوی شدید خیانت میده و با یکی دیگس یه جورایی هوس بازم هست فقط اومده تو زندگیت مختو بزنه همین و بس مگه میشه کسیو دوست داشته باشی و این طور بی اهمیت بشی و حتی تو اون چند سال هم نتونسته شرایطی که گفتی رو ok کنه معلومه یه کاسه ای زیر نیم کاسشه

زمان: 28 اسفند ماه 1401 ساعت: 15:25 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سوال و جواب ها با برچسب بگم

میخام ببینم درسته میگن بدنه موتور ۲۵۰ نیکتاز برای ۱۲۵ هست و وجواب نمیده و زود لش میشه

بازدید: 306 از گروه : سایر سوال و جواب های ماشینی

همسر من جلوي خانواده ام سر من داد زده من تصميم گرفتم كه بهش بگم بايد جلوي اونا از من عذرخواهي كنه، آيا اين تصميم من درست هست يا خير؟

بازدید: 2340 از گروه : مشاوره خانواده

ا وا یعنی چی آقا منمسخره خون کردی با هم ب و چجوری به یه بنده خدایی بگم دوسش دارم؟

بازدید: 2944 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2893 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

ا وا یعنی چی آقا منمسخره خون کردی با هم ب و چجوری به یه بنده خدایی بگم دوسش دارم؟ بازدید: 2944 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
سلام من 6ساله به دختری علاقه مند شده ام ولی تا سال گذشته بهش نگفته بودم، با این که با هم در ارتباط بودیم ولی جرأت نداشتم بهش بگم تا این که بهش گفتم بهت علاقه دارم و اون در جواب گفت عجیبه نه بعد از اون ارتباطش باهام کم شد ودیعه نه زنگی و نه پیامی میده همش من باید پیام بدم تا جواب بده ولی وقتی حضوری می بینمش خودشو سر راه من میذاره از دور بهم لبخند می زنه،شاید چون با هم فامیل هستیم بهم بی محلی میکنه لطفا کمکم کنید به نظر شما اونم بهم علاقه داره یا یکطرفه است؟ بازدید: 2893 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
همسر من جلوي خانواده ام سر من داد زده من تصميم گرفتم كه بهش بگم بايد جلوي اونا از من عذرخواهي كنه، آيا اين تصميم من درست هست يا خير؟ بازدید: 2340 از گروه : مشاوره خانواده
میخام ببینم درسته میگن بدنه موتور ۲۵۰ نیکتاز برای ۱۲۵ هست و وجواب نمیده و زود لش میشه بازدید: 306 از گروه : سایر سوال و جواب های ماشینی

ا وا یعنی چی آقا منمسخره خون کردی با هم ب و چجوری به یه بنده خدایی بگم دوسش دارم؟

بازدید: 2944 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2893 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2340 از گروه : مشاوره خانواده

میخام ببینم درسته میگن بدنه موتور ۲۵۰ نیکتاز برای ۱۲۵ هست و وجواب نمیده و زود لش میشه

بازدید: 306 از گروه : سایر سوال و جواب های ماشینی

شما خيلي رمانتيكي در جوابش چي بگم

بازدید: 2350 از گروه : دنیای مجازی

بازدید: 2893 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2340 از گروه : مشاوره خانواده

میخام ببینم درسته میگن بدنه موتور ۲۵۰ نیکتاز برای ۱۲۵ هست و وجواب نمیده و زود لش میشه

بازدید: 306 از گروه : سایر سوال و جواب های ماشینی

بازدید: 2749 از گروه : شکاکی

بازدید: 3074 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

ا وا یعنی چی آقا منمسخره خون کردی با هم ب و چجوری به یه بنده خدایی بگم دوسش دارم؟

بازدید: 2944 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3074 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
ا وا یعنی چی آقا منمسخره خون کردی با هم ب و چجوری به یه بنده خدایی بگم دوسش دارم؟ بازدید: 2944 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
سلام من 6ساله به دختری علاقه مند شده ام ولی تا سال گذشته بهش نگفته بودم، با این که با هم در ارتباط بودیم ولی جرأت نداشتم بهش بگم تا این که بهش گفتم بهت علاقه دارم و اون در جواب گفت عجیبه نه بعد از اون ارتباطش باهام کم شد ودیعه نه زنگی و نه پیامی میده همش من باید پیام بدم تا جواب بده ولی وقتی حضوری می بینمش خودشو سر راه من میذاره از دور بهم لبخند می زنه،شاید چون با هم فامیل هستیم بهم بی محلی میکنه لطفا کمکم کنید به نظر شما اونم بهم علاقه داره یا یکطرفه است؟ بازدید: 2893 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
سلام.وقتتون بخیر.من دختری. 22 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم.مدت 7 ماه است ک با پسری 26 ساله رابطه دارم. ایشون 4 سال پیش با دختری دوست بود و رابطشون ب دلیل خیانتی ک دختره کرده تموم شده و میگه ک رابطش 1 ماه طول کشیده فقط و میگه چون اولین رابطم بود بدجوری عاشق و وابستش شده بودم. من یکبار سر بحثی ازش پرسیدم ک چرا در طول این همه ماه تو دوست دارمو عاشقتم و اینا رو نمیگی بهم. گفت برمیگرده به شکست قبلیم از اونموقع نمیتونم .گفتم پس هنوز دوسش داری .گفت نه کامل فراموشش کردم . ضمنامن دومین دختریم ک باهاش در رابطس. بعد تازگیا سر یک بحثی گفتم منو دوست داری?گفت دوست دارم ولی نه در حد اعلا گفت از وقتی ک عاشق اون ددختر شدم دیگه نتونستم عاشق هیچ دختری بشم انگار اون حس در من مرده کلا. من پرسیدم پس منو به اندازه ااون دختر دوس نداری ?گفت نه گفتم پس تو هنوز به اون حس داری .وگرنه چطور میتونی اندازه بگیری ک منو در حد اون دوس داری یا نه. گفت نه من کلا ااونو دوست ندارم دیگه . ولی من نمیتونم باور کنم اگه یک انسان عشق قبلیش رو فراموش کرده باشه خودشم 4 سال از روش گذشته بااشه چطور میتونه ب من بگه تورو اندازه اون دوس ندارم,پس هنوز حس اون در این زندس دیگه درسته? و اینم بگم دوبار جلوی من ااین پسر سر اینکه چن ماه بعد قراره از هم دور شیم از نظر مکانی گریه کرده بود . حالا نمیدونم پسری ک جلوم گریه کرده بود چطور میتونه بگه تورو اندازه اون دوس ندارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید .ممنونم بازدید: 2749 از گروه : شکاکی
شما خيلي رمانتيكي در جوابش چي بگم بازدید: 2350 از گروه : دنیای مجازی
همسر من جلوي خانواده ام سر من داد زده من تصميم گرفتم كه بهش بگم بايد جلوي اونا از من عذرخواهي كنه، آيا اين تصميم من درست هست يا خير؟ بازدید: 2340 از گروه : مشاوره خانواده
میخام ببینم درسته میگن بدنه موتور ۲۵۰ نیکتاز برای ۱۲۵ هست و وجواب نمیده و زود لش میشه بازدید: 306 از گروه : سایر سوال و جواب های ماشینی

بازدید: 3074 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

ا وا یعنی چی آقا منمسخره خون کردی با هم ب و چجوری به یه بنده خدایی بگم دوسش دارم؟

بازدید: 2944 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2893 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2749 از گروه : شکاکی

شما خيلي رمانتيكي در جوابش چي بگم

بازدید: 2350 از گروه : دنیای مجازی

بازدید: 2340 از گروه : مشاوره خانواده

میخام ببینم درسته میگن بدنه موتور ۲۵۰ نیکتاز برای ۱۲۵ هست و وجواب نمیده و زود لش میشه

بازدید: 306 از گروه : سایر سوال و جواب های ماشینی

منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

اسم فیلمی که دنبالشم یه سریال کره ای هسته که موضوع یه دختری هستش که همه فکر میکنن یه کارمند ساده اس اما در واقع رئیس شرکته بعد که همه میفهمن رئیس شرکته همه پراشون میریزه میترسن یه پیرمرده تعظیم میکنه عرق ازپیشونیش میریزه و نگهبان شرکت دکمه هاش میپره بازدید: 20 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
دنبال فیلمی میگردم که چند سال پیش از شبکه چهار سیما پخش شد. داستان مربوط به مردی بود که در صندوق عقب یک ماشین حبس شده بود. ظاهرا کارمند یه بانک بود و میخواستن ازش پسورد گاوصندوق اون بانک رو بگیرن. تقریبا 95 درصد فیلم توی صندوق عقب اون ماشین بود. این مرد رمز رو نمیگیه ولی بعدش سوار یه آمبولانس شده و با یه تکنیک دیگه لو میده. اگه کسی میتونه لطفا کمک کنه. بازدید: 3061 از گروه : سوالات گوناگون
موزیک ویدئو که خواهر و برادر هندی خواندن. بازدید: 12 از گروه : هنر و فرهنگ
اسم فیلمی که مردی بلد نیست با نامزدش خوب رابطه برقرار کنه نامزدش میزاره میره بعد از یه دختر توی بار کمک میگیره اما عاشق اون دختر میشه باهاش ازدواج میکنه این فیلم ساخت امریکا و کمدی بود بازدید: 50 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
فیلم هندی قدیمی که در آن یک پسر بچه برای سیر کردن خانواده فقیر خود به یک نانوایی میرود و درخواست نان میکند اما به جای نان به شکمش گلوله شلیک میکنن و بعد پسر بزرگ میشود و خلافکار میشود بازدید: 95 از گروه : هنر و فرهنگ
اگه حرکت کنن میمیرن بازدید: 105 از گروه : سرگرمی
نامزدم دماغمو تو دوران نامزدي شكست ولي چون كلي از من خواهش كرد كه ببخشم ،من هم شكايت اينا نكردم ولي بعد ٢ماه دوباره اختلافات شروع شد و هي كتك ميزد،اول دادسرا شكايت كردم واسه شكستگي دماغم يعني ٢ماه بعد از واقعه به اختلاف خوردم رفتم شكايت كردم ،منو فرستادن پزشكي قانوني اونا هم فرستادن پيش متخصص اينا بعد جواب پزشكي قانوني ٤درصد ديه كامل اومد،اما چون تو دادسر ا شاهد نداشتم و اتفاق داخل ماشين بود و نامزدم اصرار داشت من در اثر افتادن از پله ها دماغم شكسته از دادسرا منع تعقيب اومد واسه شكايت ولي اعتراض دادم گفتم كه من شاهد ندارم و منو زده و اتيان سوگند تو دادگاه اعتراضمو قبول كردن و قرار و رو نقض كرد قاضي حالا سوال من اينه كه نامزدم اول قسم ميخوره كه منو نزده يا من حق دارم اول قسم بخورم كه منو زده؟ بازدید: 2592 از گروه : قانون جزایی
فیلم دخترپسر کوچیک درباره داستان آریل است که یک نیزه‌دار زیرآبی است و تصمیم می‌گیرد از زندگی زیرآب خسته شده و به دنیای مردم برود. در سفری به ساحل، آریل با الریک آشنا می‌شود و ... بازدید: 126 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
نمیتوانم با تنظیمات خود روبیکا تم بسازم؟ بازدید: 103 از گروه : اپلیکیشن های موبایل
چطور میتونم سرعت اینترنتم را افزایش بدم بازدید: 122 از گروه : کامپیوتر
فیلمی که توصیف کردید به فیلم هندی معروفی به نام 'کبول هے' (Kabhi Alvida Naa Kehna) اشاره دارد. این فیلم در سال 2006 توسط کارگردان بزرگ بالیوود، کران جوهر نجیب ساخته شد. داستان فیلم درباره دو زوج میانسال است که درگیر مشکلات زناشویی هستند. شوهر یکی از زوج‌ها، با یک دختر دیگر رابطه برقرار می‌کند و این اتفاقات به وقوع پیوسته که در نهایت منجر به وقوع اتفاقات ناخواسته می‌شود. بازدید: 42 از گروه : هنر و فرهنگ
در واتساپ استفاده از لیست انتشار Whatsapp بازدید: 1687 از گروه : واتساپ (whatsapp)
وقتی تعداد زیادی برنامه رو از Add/Remove انتخاب و دانلود میکنیم فرایند دانلود مدت زمان بیشتری رو می طلبه و در این بین ممکنه برای چند ثانیه یا حد اکثر چند دقیقه سرعت افت کنه یا قطع بشه ، در این صورت پیغامی مبنی بر ادامه دانلود یا ignor کردن به کار بر نشون داده میشه. حالا فرض کنیم کاربر رو سیستم نباشه و انتظار داره بعد از برگشت برنامه ها رو نصب شده ببینه و در این بین اینترنت قطع بشه آیا در کانکشن های DSL تنظیمی مانند Redial در ویندوز XP وجو داره؟ بازدید: 4026 از گروه : کامپیوتر
آیا میشه ویندوز 7 و ویستا را با هم در یک سیستم داشت؟چگونه؟ بازدید: 5198 از گروه : آموزش نرم افزار
نه سریال بروز هس دو نفر که نمی تونن بخوابن وقتی بهم دست میزنن با هم خوابشون می‌بره سریال کره‌ای هس بازدید: 45 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال

اسم فیلمی که دنبالشم یه سریال کره ای هسته که موضوع یه دختری هستش که همه فکر میکنن یه کارمند ساده اس اما در واقع رئیس شرکته بعد که همه میفهمن رئیس شرکته همه پراشون میریزه میترسن یه پیرمرده تعظیم میکنه عرق ازپیشونیش میریزه و نگهبان شرکت دکمه هاش میپره

بازدید: 20 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال

دنبال فیلمی میگردم که چند سال پیش از شبکه چهار سیما پخش شد. داستان مربوط به مردی بود که در صندوق عقب یک ماشین حبس شده بود. ظاهرا کارمند یه بانک بود و میخواستن ازش پسورد گاوصندوق اون بانک رو بگیرن. تقریبا 95 درصد فیلم توی صندوق عقب اون ماشین بود. این مرد رمز رو نمیگیه ولی بعدش سوار یه آمبولانس شده و با یه تکنیک دیگه لو میده. اگه کسی میتونه لطفا کمک کنه.

بازدید: 3061 از گروه : سوالات گوناگون

موزیک ویدئو که خواهر و برادر هندی خواندن.

بازدید: 12 از گروه : هنر و فرهنگ

اسم فیلمی که مردی بلد نیست با نامزدش خوب رابطه برقرار کنه نامزدش میزاره میره بعد از یه دختر توی بار کمک میگیره اما عاشق اون دختر میشه باهاش ازدواج میکنه این فیلم ساخت امریکا و کمدی بود

بازدید: 50 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال

فیلم هندی قدیمی که در آن یک پسر بچه برای سیر کردن خانواده فقیر خود به یک نانوایی میرود و درخواست نان میکند اما به جای نان به شکمش گلوله شلیک میکنن و بعد پسر بزرگ میشود و خلافکار میشود

بازدید: 95 از گروه : هنر و فرهنگ

اگه حرکت کنن میمیرن

بازدید: 105 از گروه : سرگرمی