سوالات با برچسب جوابشو

سوال

جواب

ابر برچسب های مرتبط

سوال های تصادفی با این برچسب

سلام خسته نباشیدمن دوساله که ازدواج کردم رابطه خوبی با مادرشوهرم ندارم یعنی خیلی به من تیکه میندازه وهمش میخواد منو عوض مکنه و اونجور که میخواد باید باشم.من خیلی از این رفتارش ناراحت میشم ولی شوهرم همیشه میگه جوابشو ندم چون ناراحت میه.من تاحاال جوابشو ندادم فقط به خاطر شوهر و زندگیم.دوس ندارم از هم بپاشه.بعداز ایکه حرف بد میزنه یا مثله میگه من همش دارم تورو تحمل میکنم یا همش توزندگیمون دخالت میکنه من بعدش خیلی ناراحت میشم و گریه میکنم حتی بعضی وقتا که میخوام منتقی بهش بگم این مسائل شخصیه یا این حرفاتون منو ناراحت میکنه بازم شوهرم میگه جوابشو نده و هیچی نگو.به شوهرم میگم حداقل خودت بگو که اینجوری نگه یا حتی اگه نمیتونه حرفی بزنه یکم باهاش سرسنگین بشه.ولی بازم اننجام نمیده.شوهرم همش میگه ببخشید دفعه دیگه میگم .ولی اون همیشه خیلی مظلوم واقع میشه و نمیتونه ازحقش دفاع کنه.حتی برادراشم که بهش بی احترامی میکنن یا پشت سرش حرف میزنن هیچی بهشون نمیگه.خیلی خسته شدم ازش.همش میگه دوستدارم ولی وقتی ناراحت میشم یا گریه میکنم از دست مادرش هیچ واکنشی نشون نمیده.جدیدا هم اگه چیزی دزمورد مادرش بگم کلی بهش برمیخوره وهمه حرفایی که مادرش بهم زده رو یادش رفته.احساس میکنم همه ابراز علاقه اش الکی دیگه بهش اعتماد ندارم بهش میگم شوهر باید پشت زنش باشه نزاره کسی به زنش بی احترامی کنه ولی بازم موقعی که بهش احتیاج دارم تا حمایتم کنه ولی بازم ازش دلسردی میبینم هی قول میده درس شه ولی همیشه زیر قولش میزنه توروخدا یه راه بهم بگین چیکار کنم خسته شده از هر روز گریه کردن بازدید: 3477 از گروه : عزاداری
سلام.من یه تیکه از یه فیلم خارجی دیده بودم اینجوری بود: فصل زمستان بود همه جا یخی شده بود بعد یه دختر میاد ناراحت و غمگین میره وسط یخ ها راه میره و دوست پسرش و دوستاش میان دنبالش میگردن یهو اونو میبینن صداش میزنن ولی اون جوابشونو نمیده یهو یخ های زیر پاش میشکنن خودش میفته بعد دوست پسرش عصبانی میشه میخواد اونو نجات بده میره با دستش یخ ها رو میشکونه و دستش خونی میشه.....میشه بگین اسم این فیلم چیه بازدید: 2654 از گروه : فیلم های سینمایی
پسوورد آیدیمو فرموش کردمو سوال امنیتی رو هم جوابشو نمی دونم؟ بازدید: 3785 از گروه : اینترنت و سایت ها

سلام خسته نباشیدمن دوساله که ازدواج کردم رابطه خوبی با مادرشوهرم ندارم یعنی خیلی به من تیکه میندازه وهمش میخواد منو عوض مکنه و اونجور که میخواد باید باشم.من خیلی از این رفتارش ناراحت میشم ولی شوهرم همیشه میگه جوابشو ندم چون ناراحت میه.من تاحاال جوابشو ندادم فقط به خاطر شوهر و زندگیم.دوس ندارم از هم بپاشه.بعداز ایکه حرف بد میزنه یا مثله میگه من همش دارم تورو تحمل میکنم یا همش توزندگیمون دخالت میکنه من بعدش خیلی ناراحت میشم و گریه میکنم حتی بعضی وقتا که میخوام منتقی بهش بگم این مسائل شخصیه یا این حرفاتون منو ناراحت میکنه بازم شوهرم میگه جوابشو نده و هیچی نگو.به شوهرم میگم حداقل خودت بگو که اینجوری نگه یا حتی اگه نمیتونه حرفی بزنه یکم باهاش سرسنگین بشه.ولی بازم اننجام نمیده.شوهرم همش میگه ببخشید دفعه دیگه میگم .ولی اون همیشه خیلی مظلوم واقع میشه و نمیتونه ازحقش دفاع کنه.حتی برادراشم که بهش بی احترامی میکنن یا پشت سرش حرف میزنن هیچی بهشون نمیگه.خیلی خسته شدم ازش.همش میگه دوستدارم ولی وقتی ناراحت میشم یا گریه میکنم از دست مادرش هیچ واکنشی نشون نمیده.جدیدا هم اگه چیزی دزمورد مادرش بگم کلی بهش برمیخوره وهمه حرفایی که مادرش بهم زده رو یادش رفته.احساس میکنم همه ابراز علاقه اش الکی دیگه بهش اعتماد ندارم بهش میگم شوهر باید پشت زنش باشه نزاره کسی به زنش بی احترامی کنه ولی بازم موقعی که بهش احتیاج دارم تا حمایتم کنه ولی بازم ازش دلسردی میبینم هی قول میده درس شه ولی همیشه زیر قولش میزنه توروخدا یه راه بهم بگین چیکار کنم خسته شده از هر روز گریه کردن

بازدید: 3477 از گروه : عزاداری

سلام.من یه تیکه از یه فیلم خارجی دیده بودم اینجوری بود: فصل زمستان بود همه جا یخی شده بود بعد یه دختر میاد ناراحت و غمگین میره وسط یخ ها راه میره و دوست پسرش و دوستاش میان دنبالش میگردن یهو اونو میبینن صداش میزنن ولی اون جوابشونو نمیده یهو یخ های زیر پاش میشکنن خودش میفته بعد دوست پسرش عصبانی میشه میخواد اونو نجات بده میره با دستش یخ ها رو میشکونه و دستش خونی میشه.....میشه بگین اسم این فیلم چیه

بازدید: 2654 از گروه : فیلم های سینمایی

پسوورد آیدیمو فرموش کردمو سوال امنیتی رو هم جوابشو نمی دونم؟

بازدید: 3785 از گروه : اینترنت و سایت ها

پربازدید ترین های این برچسب

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3066 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو

بازدید: 3066 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

تبلیغات در سوال و جواب

آخرین جواب ها با این برچسب

سلام عزیز دل معلومه طرف بوی شدید خیانت میده و با یکی دیگس یه جورایی هوس بازم هست فقط اومده تو زندگیت مختو بزنه همین و بس مگه میشه کسیو دوست داشته باشی و این طور بی اهمیت بشی و حتی تو اون چند سال هم نتونسته شرایطی که گفتی رو ok کنه معلومه یه کاسه ای زیر نیم کاسشه زمان: 28 اسفند ماه 1401 ساعت: 15:25 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
فیلم نیس یه سریال که متاسفانه یادم نیس زمان: 20 تیر ماه 1400 ساعت: 12:15 از گروه : فیلم های سینمایی
عزیزم کاریش نمیشه کرد متاسفانه توی ورژن ها ی جدید این امکان پیش بینی شده که یه ایمیل پشتیبان وارد کنی تا در موقع لزوم به اون ایمیل پسوردت ارسال بشه زمان: 27 خرداد ماه 1393 ساعت: 11:54 از گروه : اینترنت و سایت ها

سلام عزیز دل معلومه طرف بوی شدید خیانت میده و با یکی دیگس یه جورایی هوس بازم هست فقط اومده تو زندگیت مختو بزنه همین و بس مگه میشه کسیو دوست داشته باشی و این طور بی اهمیت بشی و حتی تو اون چند سال هم نتونسته شرایطی که گفتی رو ok کنه معلومه یه کاسه ای زیر نیم کاسشه

زمان: 28 اسفند ماه 1401 ساعت: 15:25 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

فیلم نیس یه سریال که متاسفانه یادم نیس

زمان: 20 تیر ماه 1400 ساعت: 12:15 از گروه : فیلم های سینمایی

عزیزم کاریش نمیشه کرد متاسفانه توی ورژن ها ی جدید این امکان پیش بینی شده که یه ایمیل پشتیبان
وارد کنی تا در موقع لزوم به اون ایمیل پسوردت ارسال بشه

زمان: 27 خرداد ماه 1393 ساعت: 11:54 از گروه : اینترنت و سایت ها

سوال و جواب ها با برچسب جوابشو

تگ "جوابشو" برای سوالاتی استفاده می‌شود که پاسخ مشخص و قطعی دارند. این تگ نشان‌دهنده سوالاتی است که پاسخ آن‌ها به صورت مستقیم و بدون ابهام قابل ارائه است. اهمیت این تگ در این است که سوال‌ها و پاسخ‌های واضح و روشن، اطلاعات مفیدی را برای خوانندگان فراهم می‌کنند و به آن‌ها کمک می‌کنند تا به سرعت به دنبال اطلاعات مورد نیاز خود بگردند. بنابراین، اگر شما سوالی با پاسخ قطعی دارید، استفاده از تگ "جوابشو" مناسب خواهد بود و به شما کمک خواهد کرد تا به سرعت به دنبال پاسخ دقیق و هدفمندتر بگردید.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره جوابشو سوال بپرس!

بازدید: 3066 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3066 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

اسم فیلم هایی که در آن تجاوز جنسی وجود دارد بازدید: 58 از گروه : سوالات گوناگون
سوال وظیفه کلیه بدن انسان چیست چی کاری انجام میدهد بازدید: 56 از گروه : پزشکی - سلامتی
چگونه می توانم یک مدیر بازرگانی خوب برای یک کارخانه چاپ و بسته بندی باشم؟ بازدید: 3643 از گروه : سوالات گوناگون
یه سریال ایرانی بود که داستان این بود چنتا دختر باهم مرین ویلا و اونجا اتفاق های بدی میوفته و یه پسر که برای صبحت کردن با دختر عمه ماعده یعنی مریضه حرف بزن و پسره تصادف میکنه و میمیره ماعده هم برای اینکه عذاب وجدان نگیره روح پسرهو احضار میکنه بازدید: 31 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
کلید میانبر (shortcut) پیمایش بین پنجره های باز جاری چیست؟ بازدید: 2874 از گروه : سوالات گوناگون
اسم فیلم ایرانی که دختره میره خونه پسری برای تن فروشی پسره درحال پیتزا خوردن وبهش دست نمیزنه و بهش پول میده بازدید: 387 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر را بگو بازدید: 76 از گروه : سوالات گوناگون
جشن سال نو میلادی در کشورهای همسایه چگونه برگزار می شود؟ بازدید: 894 از گروه : سوالات گوناگون
سلام خوبی اسم فیلم رو یادم رفته ولی داستانش این بود که پسر مدیر مدرسه به دختر فقیری که تو مدرسه بود نمدونم تجاوز میکنه یا با میل خودش باهاش رابطه برقرار میکنه و دختره حامله میشه بازدید: 40 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
مرغ دل در قفس سینه ی من مینالد بازدید: 76 از گروه : هنر و فرهنگ
در واتساپ مشاهده پیام «شماره شما از این پس مجاز به استفاده از واتساپ نیست. با پشتیبانی تماس بگیرید.» Whatsapp بازدید: 1364 از گروه : واتساپ (whatsapp)
بهترین راکت پینگ پنگ تا ۳ میلیون تومان بازدید: 97 از گروه : ورزشی
سریال ترکی که دوتا دوستن زنه به دوسش میگه چرا دوست پسرتو نشون نمیدی نکنه متاهله بازدید: 42 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
اسم فیلمی که دختره میوفته توی آب و پسره میاد یخ هارو میشکنه و نجاتش میده بازدید: 28 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
بدخوابی مزمن کسی‌ میدونه علت بیدار شدن‌های منظم حتی با خستگی‌ مفرط از کار یا نوشیدن ... یا مصرف قرص‌های قوی خواب آور چیست؟ نزدیک به ۱ سال است تحت هر شرایطی دوبار در ساعت ۳ و ۵ بیدار می‌شوم یعنی‌ هر زمان که می‌خوابم ۲ ساعت یا ۳ ساعت بعد بیدار می‌شوم حتی با قرص قوی خواب آور یا مش...؟ در ضمن در طی‌ همین ۱ سال دچار کم اشتهایی و از دست دادن وزن نزدیک به ۱۴ کیلو شدم. ۴۶ ساله هستم و بدون مبتلا به اعتیاد یا بیماری روحی‌ فقط سیگار میکشم. بازدید: 2483 از گروه : کاهش ورن

اسم فیلم هایی که در آن تجاوز جنسی وجود دارد

بازدید: 58 از گروه : سوالات گوناگون

سوال وظیفه کلیه بدن انسان چیست چی کاری انجام میدهد

بازدید: 56 از گروه : پزشکی - سلامتی

چگونه می توانم یک مدیر بازرگانی خوب برای یک کارخانه چاپ و بسته بندی باشم؟

بازدید: 3643 از گروه : سوالات گوناگون

یه سریال ایرانی بود که داستان این بود چنتا دختر باهم مرین ویلا و اونجا اتفاق های بدی میوفته و یه پسر که برای صبحت کردن با دختر عمه ماعده یعنی مریضه حرف بزن و پسره تصادف میکنه و میمیره ماعده هم برای اینکه عذاب وجدان نگیره روح پسرهو احضار میکنه

بازدید: 31 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال

کلید میانبر (shortcut) پیمایش بین پنجره های باز جاری چیست؟

بازدید: 2874 از گروه : سوالات گوناگون

اسم فیلم ایرانی که دختره میره خونه پسری برای تن فروشی پسره درحال پیتزا خوردن وبهش دست نمیزنه و بهش پول میده

بازدید: 387 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال