سوال و جواب ها با برچسب جوجه شدن


"جوجه شدن" یک برچسب است که به دلالت بر فرآیند یادگیری و شروع چیزی جدید اشاره دارد. در این سایت، این بفسجان به تازه وارد شدن کاربران به جمع اینجا اشاره دارد و معمولاً با سوالات ساده و ابتدایی همراه است. این فرآیند بسیار ارزشمند است، زیرا افراد می‌توانند از طریق پرسیدن سوالات، اطلاعات بیشتری کسب کرده و با اعضای دیگر ارتباط برقرار کنند. از اهمیت این برچسب در این پلتفرم می‌توان به ایجاد فضای خوبی برای یادگیری و تبادل دانش و تجربیات اشاره کرد.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره جوجه شدن سوال بپرس!



چند سوال تصادفی

16 سالمه پدرم بازنشسته شده مادرمم کارمنده. تا 10-11 سالگی پیش مادر بزرگم بودم. حدودا 10-11 سال از مادر بزرگم مراقبت کردیم. یه نفرو میاوردیم پیشش می خوابید. 4 ساله پیش خالم زندگی می کنه. مشکل منم از همین جا شروع شد. از وقتی که روابطمون با خالم زیاد شد. مادرم به شدت تحت تاثیر خالم هست. خالمم به مادر بزرگم گیر میده. تا حالا نشده پیش هم برسیم این مشکل نباشه. خالم بهم گیر میده شدید! قبلا می گفتم اشکال نداره ولی الآن داره رو مادرمم تاثیر می زاره. فقط لازمه خالم یه چیزی بگه مادرمم پی اون رو می گیره. حدودا یک ساله جلو خالم وایمیستم حتی باهاش دعوا می گیرم ولی حاظرم قسم بخورم همیشه خالم شروع کرده دعوا رو هرچیم به مادرم می گم من نیام پیش خالشون میگه نه باید بیای. راستشو بخواین سرم رو کلاه میزاره هر دفعه میگه اگه خوب رفتار کنی این کارو می کنم اون کارو می کنم منم قبول می کنم. به طور مثال همین شب جمعه خالم به همه چیزم گیر داد از وقت بیدار شدنم بگیر تا حرف هایی که میزنم منم هر چی گفت گفتم چشم این قدر خالم ادامه داد تا دعوا بشه تا جایی که دختر خالمم باهاش دعوا گرفت گفت مامان ول کن امشب می خوای دعوا کنی. اومدیم خونه مادرم بهم آفرین گفت. قراره بود فردا یکشنبه بریم دریا. اما از بدشانسی امروز مادرم با مامانم قرار گذاشت بریم جنگل. طبق معمول از اول خوب بود ولی از وسط ها شروع شد. میگم خاله آتیش داره خاموش میشه مسخرم میکنه میگه برو کنار نسوزی(دفعه های قبلم بهم الدنگ و این شلوارشم نمیتونه بکشه بالاهم گفته عادی داره میشه) مامانم شنید و هیچی بهش نگفت. از جنگل رفتیم خونه مادربزرگم اون جا هرچی خالم گفت گوش دادم که خالم و مادرم ناراحت نشن ولی باز با مادر بزرگم دعواش شد. این قدر ادامه داد که از مادرم بگیر تا دختر خودش بهش گیر داد. ولی گوش نداد این قدر ادامه داد ادامه داد تا منم دخالت کردم و به مادم گفتم بریم خونه که خالم گفت مگه بچه ای خودت برو خونه بزرگ شدی البته با لحن مسخره کننده منم زدم بیرون اومدم خونه.
حالا مادرم اومده خونه با من قهره کرده؟
بنظرتون چی کار کنم اگه مشکلم رو بتونین حل کین تا عمر دارم سر نماز و هر جایی که می خواستم دعا کنم اول شما رو دعا می کنم.
سلام دوستان. من قبلا از شبکه نمایش یه فیلم جنگی دیدم که اسمشو میخوام بفهمم.. یه چند تا قسمت برجسته ی فیلمو میگم شاید بتونه بهتون کمکی بکنه و به همچنین شما به من کمک کنید..
فیلم حداکثر برای شیش هفت سال پیشه فکر کنم. مربوط به جنگ جهانیه و نمیدونم کشور مدافع کیه..
یکی از افسران ارشد آلمان یه زن از اون کشور گرفته و مردم به زنه بد نگاه میکنن.
چند کیلومتر اونورتر یه خونه هست برای یه دختره هستش و چند تا سرباز اون تو دارن از کشور دفاع میکنن و یکشون به دختره تیراندازی یاد میده و دختره یه دشمنو موقع آب خوردن میکشه و یکی که درجش بالاتره دادد میزنه میگه نزن... حیوونم موقع اب خوردن نمیکشن. سربازی که به دختره تیراندازی یاد داده بود سر رئیسش داد میزنه و میگه وقتی فلانی (اسم میبره ولی من یادم نیست) رو کشتن فقط نه سالش بود و برای من هیچ فرقی نمیکنه که دشمنم داره تیر میزنه یا آب میخوره و غیره... باید کشتش.
یه صحنه دیگه ی فیلم یه سرباز یه تیر به لبه ی تانک میزنه و تیر مسیرش عوض میشه و..
ممنون میشم کمکم کنید



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.