سوال و جواب ها با برچسب لیسانس دارم





سلام من 26 سالمه حدود یک سال پیش با پسری هم سن خودم عقد کردیم ازدواجمون کاملا سنتی بود وضع مالی هر دو خانواده مثل همه من لیسانس دارم و نامزدم دیپلم از نظر فرهنگی خانوادش خیلی قدیمی و سنتی فکر میکنند برادر بزرگش معلوله برا همین ایشون کمی ناز پرورده هستن حرفای مادر و خواهراش براش مثل حجته و هیچ وقت از حوف اونا خارج نمیشه حتی در کوچکترین مسائل هم. همه حرفای خصوصی من و خودش و حتی حرفای خانواده منو هم بهشون میگه. درحالی که حرفای اونا رو اصلا پیش من نمیگه منم نمیپرسم.کمتر از دو ماه به عروسیمون مونده مادرش مدام از کارش ایراد میگیره از حقوقش گله میکنه تا اینکه الان ایشون هم میخوان کارشون رو ترک کنند( تو کارخانه رادیات سازی با پارتی خواهر من تونستن شش ماه پیش کار پیدا کنن) حالا منم بهش میگم هرکاری دوست داری بکن ولی من ازت رفاه میخوام تا حالا به خدا چیزی ازشون نخواستم حتی قبول کردم برم طبقه پایین خونه پدرش بشینم ولی بهش گفتم که زندگی خرج داره و من هم دیگه نمیخوام کوتاه بیام هرچی خواستم باید بتونی برام مهیا کنی حتی وقتی میگم فردا بچه دار میشیم باید بتونی خرجش رو بدی میگه من بچه نمیخوام.واقعا خیلی خسته شدم از طرف دیگه ایشون اصلا به خودشون نمیرسن اضافه وزن دارن یه قدم پیاده تا سر کوچه هم نمیره. غذاش خیلی زیاده وقتی هم من میگم شام کمتر بخور یا غذای چرب نخور مامانش باهام لج میکنه ساعت 10 و یا 11 بهش برنج چرب و چیلی میده همه دندوناش خراب شده میگم مسواک بزن مامانش میگه شبا اگه مسواک بزنه حالش بد میشه از بچگی عادت نداشته شما بگین من با یه همچین موجودی چقدر دیگه مدارا کنم مامان خودم هم همش میگه تو زنی تو باید کوتاه بیای به خدا دیگه بریدم دو ماه مونده به عروسیم دارم به طلاق فکر میکنم اینو به خودش هم گفتم فقط میگه منو دوست داره بدون من میمیره و از این حرفا ولی من دیگه طاقت ندارم
سلام من 26 سالمه حدود یک سال پیش با پسری هم سن خودم عقد کردیم ازدواجمون کاملا سنتی بود وضع مالی هر دو خانواده مثل همه من لیسانس دارم و نامزدم دیپلم از نظر فرهنگی خانوادش خیلی قدیمی و سنتی فکر میکنند برادر بزرگش معلوله برا همین ایشون کمی ناز پرورده هستن حرفای مادر و خواهراش براش مثل حجته و هیچ وقت از حوف اونا خارج نمیشه حتی در کوچکترین مسائل هم. همه حرفای خصوصی من و خودش و حتی حرفای خانواده منو هم بهشون میگه. درحالی که حرفای اونا رو اصلا پیش من نمیگه منم نمیپرسم.کمتر از دو ماه به عروسیمون مونده مادرش مدام از کارش ایراد میگیره از حقوقش گله میکنه تا اینکه الان ایشون هم میخوان کارشون رو ترک کنند( تو کارخانه رادیات سازی با پارتی خواهر من تونستن شش ماه پیش کار پیدا کنن) حالا منم بهش میگم هرکاری دوست داری بکن ولی من ازت رفاه میخوام تا حالا به خدا چیزی ازشون نخواستم حتی قبول کردم برم طبقه پایین خونه پدرش بشینم ولی بهش گفتم که زندگی خرج داره و من هم دیگه نمیخوام کوتاه بیام هرچی خواستم باید بتونی برام مهیا کنی حتی وقتی میگم فردا بچه دار میشیم باید بتونی خرجش رو بدی میگه من بچه نمیخوام.واقعا خیلی خسته شدم از طرف دیگه ایشون اصلا به خودشون نمیرسن اضافه وزن دارن یه قدم پیاده تا سر کوچه هم نمیره. غذاش خیلی زیاده وقتی هم من میگم شام کمتر بخور یا غذای چرب نخور مامانش باهام لج میکنه ساعت 10 و یا 11 بهش برنج چرب و چیلی میده همه دندوناش خراب شده میگم مسواک بزن مامانش میگه شبا اگه مسواک بزنه حالش بد میشه از بچگی عادت نداشته شما بگین من با یه همچین موجودی چقدر دیگه مدارا کنم مامان خودم هم همش میگه تو زنی تو باید کوتاه بیای به خدا دیگه بریدم دو ماه مونده به عروسیم دارم به طلاق فکر میکنم اینو به خودش هم گفتم فقط میگه منو دوست داره بدون من میمیره و از این حرفا ولی من دیگه طاقت ندارم


چند سوال تصادفی

سلام به
همه عزیزان
دوستان من یکساله دارم دنبال اسم یه فیلم میگردم که متاسفانه هیچ اسم و تاریخی ازش ندارم و فقط میتونم
داستان فیلم رو با جزییات بگم
داستانش در مورد چنتا دخترو پسر جون هست که با قایق تفریحی میرن به دریا و قایق وارونه میشه و روی پشت قایق که روی اب شناور مونده میشینین منتظر کمک که یه کشتی خیلی بزرگ از راه میرسه .بعد که میرن بالا میبینن که کشتی هیچ خدمه ای نداره.بازیگر نقش اولش یه زن هست که که وقتی توی راه روهای کشتی داره جستجو میکنه احساس میکنه یه نفر رو رو دیده که داره خودشو از دیدشون پنهان میکنه.و واقعا هم یه نفر توی کشتی هست که در واقع خود همین زنه هست که داره قایم میشه.درگیری به وجود میاد یکی یکی همه کشته میشن و میمونه این زنه که میره تعقیب اونی که قایم میشده و دوستاش رو کشته. وقتی پیداش میکنه و باهاش درگیر میشه اون پارچه ای که روی سر طرفه رو برمیداره و میبینه که اون زنه در واقع خودشه، خود دومش.به مکانای بالاتر کشتی که افراد کشته شدن سر میزنه و میبینه هرجایی که یه ادم کشته شده نگا میکنه میبینه که حدود ۱۰ تا جسد از یه نفر افتاده تا اینکه به بالاترین نقطه کشتی میره و از بالا شاهد خود اولش که روی قایقن و دارن دست تکون میدن برای نجات و خود دومش که داره خودشو از اونا پنهان میکنه.درست یادم نیست چجوری میرسه به خونه وقتی میرسه به خونه از پنجره یواشکی داخل رو نگا میکنه خوشو با بچش تو اتاق میبینه که داره لباساشو با عجله جمع میکنه و میخوان برن بیرون درست یادم نیست که اینجا چیکار میکنه ولی بعدش توی ماشین رو نشون میده که داره با عجله رانندگی میکنه که بچه هی نق میزنه و زنه میگه اروم باش و در همین حین به یه مرغ دریایی میزنه به نظرش اشنا میاد و میره لبه جاده وایمیسته و پایینو نگا میکنه میبینه تعداد و دفعات زیادی به این مرغ دریایی زده.یه صحنه از اخرای فیلم هست که بالای بالای کشتی میرسه به یه گرامافون که دیسک به اخر رسیده و همونجا داره درجا میزنه.در ضمن من فک میکنم ژانرش معمایی باشه.
تعریف کردن این فیلم خیلی سخته چون فیلم تخیلی هست مثل فیلم مکعب یا امثالش.امیدوارم یه نفر متوجه شده بام چی نوشتم.اگر کسی کوچکترین اطلاعاتی هم داشته باشه
برای من کمک بزرگی هست.پیشاپیش ممون



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.