سوالات با برچسب پیدایش


07

سوال


07

جواب

آخرین جواب ها با این برچسب
شب یلدا که به آن شب چله هم گفته می‌شود، از دیرباز در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژه‌ای داشته و از جشن‌های کهن ایرانیان است. این شب، طولانی‌ترین شب سال است و در انتهای ماه آذر قرار دارد. به نظر می‌رسد رسم گرامیداشت این شب به دوران ساسانیان بازمی‌گردد که آن را یکی از مهمترین جشن‌های خود می‌دانستند. این جشن نماد تولد دوباره خورشید، پایان تاریکی و غلبه نور بر تاریکی بوده است.

<br>از دیدگاه تاریخی، رسوم شب یلدا شامل موارد زیر بوده است:

<ul>
<li>دورهم جمع شدن خانواده‌ها و بزرگ‌ترها برای گذراندن طولانی‌ترین شب سال</li>
<li>خوردن خوراکی‌های خاص نظیر هندوانه، آجیل و شیرینی که نماد فراوانی و میمونی بودند</li>
<li>تعریف داستان‌ها و افسانه‌ها، خواندن شعر و فال حافظ</li>
<li>نواختن موسیقی سنتی و رقص و پایکوبی</li>
</ul>

<br>با گذر زمان، برخی از تغییرات در رسوم مربوط به شب یلدا رخ داده است. امروزه شاهد آن هستیم که:

<ul>
<li>استفاده از فضای مجازی برای دورهمی‌های خانوادگی توسط کسانی که در فاصله‌های دور از یکدیگر زندگی می‌کنند</li>
<li>کادو دادن و اهدای هدایا در بین برخی خانواده‌ها</li>
<li>استفاده از تزئینات و نورپردازی خاص برای این شب</li>
<li>برگزاری مراسم و محافل ادبی و فرهنگی خاص در این شب</li>
</ul>

<br>در مجموع، با وجود تغییراتی که در جزئیات شب یلدا به وجود آمده، هنوز هم اصل دورهمی خانوادگی و به اشتراک گذاری لحظات شاد با یکدیگر حفظ شده است و این شب به عنوان یک جشن فرهنگی و تاریخی در میان ایرانیان اهمیت ویژه‌ای دارد.

<br><br>امیدوارم که اطلاعات داده شده برایتان مفید بوده باشد و شب یلدای امسالتان سرشار از شادی و دورهمی گرم باشه. جویا 🌹

سوال و جواب ها با برچسب پیدایش





چند سوال تصادفی

عاشق یه آقایی بودم بی خبر گذاشت ورفت البته اونم منو میخواست ولی مادرش نگذاشت راه ما رو بست که به هم نرسیم چهار سال و هشت ماهه الان . سه روز پیش فهمیدم با دختر خالش ازدواج کرده . خودش نمیخواسته مادرش مجبورش کرده چون دخترخالش دختر نبود و زن شده بود برای همین نمیخواستش ولی برای حفظ آبرو سکوت کرد و راضی به ازدواج شد باهاش
من خیلی حالم بده شبا تا صبح بیدارم و گریه میکنم صبح ها بلند میشم یهو میزنم زیر گریه اصلا دست خودم نیست الانم پنج روزه که لب به آب و غذا نزدم از گلوم پایین نمیره
اونا هم میخوان جدا بشن میدونم که بر میگرده بهم ولی من روانی میشم چه برگرده چه برنگرده من عاشقش بودم نمیتونم قبول کنم که زنی دیگه بدنشو دیده نمیتونم دارم زجر میکشم دارم میسوزم از بس با مشت زدم به قلبم قلبم داره تیر میکشه اگه روزی بیاد باید از اول برای من متولد بشه من دارم میمیرم جونم بالا اومد خدا ازشون نگذره منو بدبخت کردن فقط خودشو خراب کرد الان بعد پنج ماه میخواد جدا بشه چرا منو بازی داد چرا
من اعصاب ندارم شدید افسرده ام میخوام خودمو بکشم تحمل ندارم فکرش راحتم نمیذاره جلو چشمامه روحم در عذابه وجدانم ناراحته دارم زجر میکشم



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.