سوالات با برچسب گذاره


01

سوال


02

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
پربازدید ترین های این برچسب

سوال و جواب ها با برچسب گذاره


گذاره یک برچسب است که در اینجا برای مطالبی استفاده می‌شود که نظرات یا اطلاعاتی را می‌دهند که قابل اعتماد نیستند یا نیاز به تایید دارند. اهمیت این برچسب این است که به کاربران این امکان را می‌دهد تا به مواردی که احتمالاً صحت ندارد یا نیاز به بررسی بیشتر دارند، توجه کنند و اطلاعات را با احتیاط بیشتری در نظر بگیرند. مطالب مشمول این برچسب ممکن است نیاز به تایید یا ارائه منابع داشته باشند که باعث ارتقای اعتبار و کیفیت محتواهای ارائه شده در این پلتفرم می‌شود.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره گذاره سوال بپرس!



چند سوال تصادفی

سلام.بیشتر از پنج ساله دنباله یه فیلمی میگردم ولی اسمشو نمیدونم انصافا اگه اسمشو میدونید بگید.یه تیکه های درهم و اشفته ای از فیلم یادمه.یه دختربچه ای بود مادرش مریض بود و دختره فک کنم یه ناپدری داشت.دختره نمیدونم از کجا با یه غولی اشنا میشه غوله بهش یه تیکه گچ میده که اگر با گچه یه دریچه روی زمین میکشیده میتونسته دریچه رو باز کنه و توی یه مکانی خارج از این دنیا بره.غوله بهش میگه برو از فلان جا توی اون مکان فلان دارو رو برای مادرت پیدا کن اما هرجور خوراکی که دیدی اصلا نخور.دختره میره یه جا یه میزی بوده روش پر از خوراکی بوده اول میز هم یه موجود مرده بوده که چشماش توی بشقاب جلوش بودن.دختره دارو رو برمیداره اما یه انگور از روی میز میخوره.یدفه اون موجوده زنده میشه چشماشو از رو بشقاب برمیداره میچسبونه کف دستش و میدوه سمت دختره اما دختره فرار میکنه و برمیگرده به دنیای خودش و اتاق خودش.وقتی غوله میفهمه که دختره چیزی خورده خیلی باهاش جروبحث میکنه.خلاصه دختره اون دارو رو میذاره زیر تخت مادرش و واسه اینکه زنده بمونه روزی یه قطره خون به داروهه میده.مادرش داشته کم کم خوب میشده که ناپدریه میفهمه و اون دارو رو که شبیه یه گیاه بوده میندازه تو شومینه و اتیشش میزنه بعدم فک کنم مادره حالش بد میشه و میمیره.داستانش تا جایی که یادمه خیلی قشنگ بود و منم الان دربه در دنبال فیلمشم لطفا اگه اسمشو میدونید بهم بگید.اینم شمارم توی واتساپ تلگرامم هستم ممنون میشم اگه کمکم کنید
پاسخ گویی به سوالات روانشناسی:
سلام دختر بیست ساله هستم ک یه خواستگار بیست و دو ساله دارم ک با چندین قرار ملاقات ایشان را از نظر اخلاقی و ..قبول کردم بعد از این جلسات جلسه بله برون را گذاشتیم ک ایشان ب خاطر کارش این جلسه  رو عقب انداخت در واقع فک کنم خونوادش ...چون کارشون یکیه...مشکل اینجاس ک من بعد این یه هفته نمیدونم چرا سرد شدم و به خودم تلقین میکنم آمادگی ازدواج ندارم..یه دغدغه هام شده اینکه نکنه از افرادی باشه ک به کارش خیلی اهمیت میده...نظر بقیه هم برام مهمه مثلا تو فامیل کسی بگه اگه صبر میکردی یه مورد بهتر میومد ..و منم میریزم بهم و تو فکر میرم که آره شاید حرفش درسته و من سن کمی دارم...کلا نظر بقیه برام مهمه..نمیدونم از اعتماد ب نفس پایینع؟؟.تو خونواده هم کسی نه مشورتی نه کمکی میکنه...پدر و مادرم میگن هرچی خودت بگی...با اینکه خودم قبول کردم و نمیگم ازش خوشم نیومده ولی الان این فکرا اومده تو ذهنم ...من میخام تو این دوران خوشحال باشم لذت ببرم نه این که این فکرا بیاد تو ذهنم و نمیتونمم دیگه جواب رد بدم بهشون...یه ترسی همه وجودمو گرفته که نکنه انتخابم اشتباهه...در صورتی ک هم با خودش و هم خونوادش سه جلسه رفت و امد داشتیمو قبول کردم...لطفا کمکم کنین خسته شدم از این فکرا و سردرگمی.ب یکی نیاز دارم باهام حرف بزنه... من از مشکلات بزرگ زود خسته میشم ...میخام این دوران بهترین دوران زندگیم باشه ولی الان اعصابم واقعا داغونه...اگه یه کانال روانشناسی که پاسخگوی سوالاتمان باشد بهم معرفی کنین ممنون میشم..یه دنیا سپاس



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.