پرسش و پاسخ ، سوال و جواب فارسی
یاد بگیر و پول دربیار: آموزش رایگان Html Asp.net Wordpress

سوالات با برچسب خشم


15

سوال

19

جواب

ابر برچسب های مرتبط
سوال های تصادفی با این برچسب
با سلام
من خانم متاهل 27 ساله دارای یک پسر سه سال و نیمه و شش سال و نیمه که ازدواج کردم من و شوهرم علاوه بر مخالفتهای زیاد خانواده ام بعد از شش سال کشمکش با هم ازدواج کردیم با هم پسر دایی دختر عمه هستیم خواهر شوهرم زن برادرمه ، متاسفانه شوهرم آدم خیلی عصبی است سر هر چیز کوچیکی که مخالف حرف خودش باشه دعوا راه میندازه با اینکه اون موقع منو خیلی دوست داشت ولی حالا فحش و ناسزا میگه به خانواده ام فحش میده دست بزن داره و هیچ موقع هم حاضر نیست معذرت خواهی کنه و همیشه میگه تو شروع کردی تو مقصری منم همیشه به خاطر پسرم که روحیه ش خراب نشه میرم برای معذرت خواهی چه اون مقصر باشه چه من ولی به این راحتی ها هم حاضر نیست کوتاه بیاد اگر هم تا نصفه روز باهاش کاری نداشته باشم شروع میکه به فحش دادن و کتک کاری شیش ساله دارم تحمل میکنم به خاطر آبروم به خاطر پسرم من نفسم به پسرم بنده از این وضعیت هم خسته شدم خانواده ام فکر میکنن ما هنوز مثل اون سالای قبل از ازدواج که هر کاری میکردیم به هم برسیم عاشق همیم هنوز هم با همه این فحش ها و کتک ها دوسش دارم از اینکه دیگه کنارم نباشه حس بدی پیدا میکنم
بازدید: 4441 از گروه : مشاوره خانواده
سلام.18 ساله هستم.3سال است ازدواج کردم.همسرم به علت اینکه بخنددشوخی شوخی مرادر حد مرگ کتک میزند.من با او چه کنم
بازدید: 3290 از گروه : سوالات گوناگون
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3064 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
پربازدید ترین های این برچسب
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3064 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
چگونه می توانیم خشم و عصبانیت خود را مدیریت کنیم ؟ آیای راهکار علمی در این زمینه هست ؟
بازدید: 1250 از گروه : خشم
به مناسبت نزدیک بودن به روز جهانی روانشناس و مشاور یه نظرسنجی کنیم ببینیم چقدر از مشاورین کمک می گیرید و چقدر راضی هستید!!!! لطفا اگر تجربه مثبت یا منفی در این زمین دارید حتما در بخش پاسخ سوال بنویسید و با دیگران به اشتراک بگذارید .
بازدید: 753 از گروه : روانشناسی زناشویی
تبلیغات در سوال و جواب
آخرین جواب ها با این برچسب
سلام، از اینکه تصمیم داری روی رفتار و اخلاق خودت کار کنی، بسیار خوشحالم. اولین قدم برای بهبود این که خودت متوجه شرایطی که هستی و تمایل به تغییر داری. برای کمک به تو توصیه‌هایی دارم:

<ol>
<li><strong>خودشناسی:</strong> سعی کن علت رفتارهای عصبی خودت را پیدا کنی. آیا استرس خاصی داری؟ آیا نگرانی‌هایی در زندگی‌ات هست که باعث این رفتارها می‌شود؟</li>
<li><strong>یادگیری مهارت‌های ارتباطی:</strong> سعی کن روی نحوه بیان خودت کار کنی. گاهی اوقات آموزش روش‌های ارتباط مثبت و سازنده می‌تواند خیلی مفید باشد.</li>
<li><strong>تنفس عمیق و تمرینات آرام‌بخش:</strong> وقتی حس کردی عصبانیت در حال بالا گرفتن هست، سعی کن تکنیک‌های تنفس عمیق یا مدیتیشن را امتحان کنی.</li>
<li><strong>ورزش منظم:</strong> ورزش می‌تواند به مدیریت استرس و عصبانیت کمک کند.</li>
<li><strong>درخواست کمک حرفه‌ای:</strong> اگر احساس می‌کنی برنامه‌ریزی برای تغییر رفتار به تنهایی سخت است، می‌توانی از یک روانشناس یا مشاور حرفه‌ای کمک بگیری.</li>
<li><strong>تمرین صبر و تحمل:</strong> برای رسیدن به خویشتنداری بیشتر، تمرین کن که بر واکنش‌های ناگهانی غلبه کنی.</li>
<li><strong>تغییر دیدگاه:</strong> گاهی تغییر طرز تفکر نسبت به موقعیت‌ها و دیدن آنها از منظری مثبت می‌تواند به تغییر رفتار کمک کند.</li>
</ol>

امیدوارم که این پیشنهادات بتوانند در مسیر بهبود و کنترل اخلاق و رفتارت کمک‌کننده باشند. یادت باشه که تغییر رفتار یک فرایند تدریجی است و ممکن است نیاز به زمان و تلاش مداوم داشته باشه. مهم اینه که ناامید نشی و همیشه به یاد داشته باشی هدفت چیه.

<br/>
<br/>
امیدوارم که این راهنمایی‌ها برایت مفید واقع شده باشند. پیش به سوی یک زندگی سرشار از آرام
زمان: یک ماه پیش - 19 فروردین ماه 1403 ساعت: 03:51 از گروه : اداب معاشرت
سلام، این سریال کره ای که توصیف کردید به نام "خشم جوانی" یا به انگلیسی "Angry Mom" می‌باشد. این سریال در مورد دو پسر رفیق که به دلیل مشکلات و اختلافات بینشان از هم جدا می‌شوند و سعی دارند انتقام بگیرند، می‌باشد. این سریال دارای داستانی جذاب و پر از اتفاقات مهیج است که توانسته است جذابیت زیادی در میان بینندگان کسب کند.

زمان: 28 اسفند ماه 1402 ساعت: 23:30 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
این فیلمی که توصیف کردید، به فیلم "جاده خشم" (The Grapes of Wrath) محبوب و پرطرفدار در سال ۱۹۴۰ میلادی می‌پردازد. این فیلم به کارگردانی جان فورد، بر اساس رمانی به همین نام اثر جان استاینبک ساخته شده است. داستان فیلم در دهه ۱۹۳۰ جریان دارد و درباره‌ی یک خانواده مزرعه‌دار که به دلیل بیکاری و بحران اقتصادی مجبور به ترک مزرعه خود می‌شوند و به سرزمین‌های جدیدی که به آنها قول داده شده بروند. مسیر سفر آنها پر از مشکلات و مخاطرات است و در این مسیر پدربزرگ و مادربزرگ فوت می‌کنند. این فیلم به صورت قوی و تلخ وضعیت مهاجران و مشکلات اجتماعی آن دوران را به تصویر می‌کشد.

زمان: 28 اسفند ماه 1402 ساعت: 03:42 از گروه : هنر و فرهنگ
ابر برچسب ها

سوال و جواب ها با برچسب خشم

خشم در این بستر معنای احساس شدید عصبیت، خشم و عدم رضایت را دارد. این احساس می‌تواند از موضوعات گوناگونی ناشی شود و برای هر انسانی تجربه‌ی این احساس طبیعی و اتفاقی است. با بیان خشم، ممکن است افراد به دنبال راه‌حل‌ها و روش‌های مدیریت احساسات منفی خود گردد و درک بهتری از خود و دیگران پیدا کنند. به عنوان مثال، می‌توان درباره‌ی راه‌های کنترل خشم، تأثیرات آن بر روابط انسانی یا راهکارهای موثر برای مقابله با خشم صحبت کرد. این موضوع می‌تواند زمینه‌ی بحث و گفتگوهای مفید و سازنده را در این پلتفرم فراهم کند و به افراد کمک کند تا احساسات خود را بهتر درک کنند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره خشم سوال بپرس!

چگونه می توانیم خشم و عصبانیت خود را مدیریت کنیم ؟ آیای راهکار علمی در این زمینه هست ؟
بازدید: 1250 از گروه : خشم
به مناسبت نزدیک بودن به روز جهانی روانشناس و مشاور یه نظرسنجی کنیم ببینیم چقدر از مشاورین کمک می گیرید و چقدر راضی هستید!!!! لطفا اگر تجربه مثبت یا منفی در این زمین دارید حتما در بخش پاسخ سوال بنویسید و با دیگران به اشتراک بگذارید .
بازدید: 753 از گروه : روانشناسی زناشویی

چگونه می توانیم خشم و عصبانیت خود را مدیریت کنیم ؟ آیای راهکار علمی در این زمینه هست ؟
بازدید: 1250 از گروه : خشم
به مناسبت نزدیک بودن به روز جهانی روانشناس و مشاور یه نظرسنجی کنیم ببینیم چقدر از مشاورین کمک می گیرید و چقدر راضی هستید!!!! لطفا اگر تجربه مثبت یا منفی در این زمین دارید حتما در بخش پاسخ سوال بنویسید و با دیگران به اشتراک بگذارید .
بازدید: 753 از گروه : روانشناسی زناشویی
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3064 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
چگونه می توانیم خشم و عصبانیت خود را مدیریت کنیم ؟ آیای راهکار علمی در این زمینه هست ؟
بازدید: 1250 از گروه : خشم
به مناسبت نزدیک بودن به روز جهانی روانشناس و مشاور یه نظرسنجی کنیم ببینیم چقدر از مشاورین کمک می گیرید و چقدر راضی هستید!!!! لطفا اگر تجربه مثبت یا منفی در این زمین دارید حتما در بخش پاسخ سوال بنویسید و با دیگران به اشتراک بگذارید .
بازدید: 753 از گروه : روانشناسی زناشویی
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3064 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
چگونه می توانیم خشم و عصبانیت خود را مدیریت کنیم ؟ آیای راهکار علمی در این زمینه هست ؟
بازدید: 1250 از گروه : خشم
به مناسبت نزدیک بودن به روز جهانی روانشناس و مشاور یه نظرسنجی کنیم ببینیم چقدر از مشاورین کمک می گیرید و چقدر راضی هستید!!!! لطفا اگر تجربه مثبت یا منفی در این زمین دارید حتما در بخش پاسخ سوال بنویسید و با دیگران به اشتراک بگذارید .
بازدید: 753 از گروه : روانشناسی زناشویی
منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

فیلمی که در آن یک مادر برای حفاظت از دخترش یک کارت حافظه را در سر دخترش قرار می‌دهد تا از دیدن حقایق و رویدادهای ناگوار جلوگیری کند.
بازدید: 119 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
در واتساپ مدیریت پروفایل Whatsapp
بازدید: 1901 از گروه : واتساپ (whatsapp)
چرا قرآن‌، کتابی الهی است‌؟
بازدید: 4647 از گروه : اجتماعی
اسم سریال کره که دو پسر رفیق صمیمی هم هستن اما سر یه موضوعی دعوا شون میشه یکیشون به اون یکی میگه دیگه اصلا برام مهم نیستی حتی اگه بمیری و هم جدا میشن اما یه روز یه گروهی میرن که یکیشون رو بکشه
بازدید: 50 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
چطور من زود عصبانی نشم
بازدید: 123 از گروه : روانشناسی و روابط
سلام دوستان میخواستم یه راهنمایی کنید منو. 6تیر تولد همسرمه اولین سال تولدشه که باهمیم میخواستم نظراتتونو درمورد چه جوری سورپرایز کردنش بهم بگید
بازدید: 7003 از گروه : ازدواج
فیلم پیچ اشتباه که دکتری برای بازدید به بیمارستان روانی ها می‌ره و در اونجا یکی از بیماران با برداشتن گیر سر زن دکتر در را باز میکند
بازدید: 46 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
در تلگرام چگونه یک چت محرمانه را آغاز کنم؟ telegram
بازدید: 1169 از گروه : تلگرام (Telegram)
اسم فیلمی رو می‌خوام که پسره رئیس یه شرکته و همه میخوان توی شرکتش باشندو فیلم کره ایه و دختره حافظه بالایی داره و پسره به کمک دختره نیاز پیدا می‌کنه و دختره می‌ره تو شرکت پسره کار می‌کنه پسره خیلی پولداره
بازدید: 36 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
فیلمی که پسر نقاشی سیب می‌کشد بعد می‌بیند سیب واقعی واقعی می‌شود و توی کمد ظاهر می‌شود بعد می‌رود پول می‌کشد و پول هم واقعی می‌شود بعد می‌رود دوست دختر خودش را می‌کشد آن هم توی کمد واقعی می‌شود
بازدید: 56 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
فیلم کوتاه تله زمان که در مورد مردی است که در توالت عمومی گیر افتاده و متوجه میشه که در زمان گیر کرده نام فیلم و سال ساخت رو بگو
بازدید: 107 از گروه : سرگرمی
سلام چند نفرکلاه بردار میشناسم چطور باهاتون همکاری کنم دسگیرش کنید
بازدید: 43 از گروه : قانون و حقوق
فیلم کره ای که دختره به خاطر پول به دوست پسر از خود کوچکترش نیرنگ زده و به پسره میگوید که یکی را کشته است و پسره را انجا میکشد در حالی که برادر کوچکتر پسره مریض بود و او را ول میکند و پسره را به زندان میاندازند دختره هم زن مرد ثروتمند میشود و پسره بعد اینکه آزاد میشود میرود از آن زن انتقام بگیرد و میرود با نادختری آن زن دوس میشود و اینطوری زن و پسره از هم انتقام میگیرند
بازدید: 27 از گروه : سوالات گوناگون
فیلمی که دوتا پسر بچه از بالای کوه به یک اتوبوس شلیک میکنند وزن میمیرد
بازدید: 81 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
فیلم قدیمی سیاه سفید با سه مردی که دختر کور را بزرگ می‌کنند و او خواننده می‌شود
بازدید: 133 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.